راههای جذب دانش آموزان به نماز جماعت

راههای جذب دانش آموزان به نماز جماعت: داشتن نمازخانه جذاب و عالی و استفاده از رنگ های دلپذیر اجرای مسابقات مختلف در خصوص نماز و اهدا جوایز به دانش آموزان برتر شركت معلمین ،مدیر،معاون، در كنار دانش آموزان در نماز جماعت معرفی دانش آموزان نماز گزار و تشویق آنان در حضور دیگران بیان احادیث شیوا وبلیغ در خصوص نماز برگزاری اردو های زیارتی و سیا حتی ارائه سی دی های آموزشی به دانش آموزان در خصوص نماز شركت در نماز جمعه با شكوه خاص واستقبال گرم از آنان دادن كارنامه نما زبه دانش آموزان در پایان هر ترم پخش صدای اذان در آموزشگاه به هنگام اوقات شرعی با بلندگو


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا شمس
تاریخ :
بررسی شعر وادب در مورکان

سرایندگان ، نویسندگان روستای مورکان : بررسی شعر وادب در این منطقه و مورکان ،شرح حال سرایندگان و طرز نگرش آنها به مسائل اجتماعی را باید در کتابی جداگانه فراهم آوریم ، وجود تعدادی از سرایندگان در یک روستا دور از دسترسی به مراکز فرهنگی و ادبی شایان توجه است . از ادبا و شعرای پیشین مورکان چندان مدارکی در دسترس این حقیر قرار نگرفت . اشعار قدمای این محل بیشتر هزلیات و هجویات بوده است . همچنین اعتقادات مذهبی یکی از اعناصر مهم زیر بنای شعری آنها را می سازد و قسمت مهمی از اشعار آنها را مراثی و نوحه های جانسوز در رثای سرور وسالار شهیدان عالم امام حسین علیه السلام تشکیل می دهد . که از جمع سرایندگان مراثی و نوحه ها از زنده یاد شیخ صفر علی شمس مورکانی فرزند حسین علی اکبر یاد کنیم که این مرد بزرگ با علاقه وافری که به خاندان نبی مکرم اسلام ( چهارده معصوم علیهم السلام داشت ) در رسای این عزیزان اشعاری را سروده بود . و در اواخرعمر شریفش خادمی امامزادگان حلیمه خاتون و حکیمه خاتون شهرکرد را برعهده گرفت تا فرصت بیشتری یابد برای ذکرو راز ونیاز به درگاه خالق هستی و سرودن مناجاتها و مراثی در رسای ائمه اطهار علیهم السلام و مردم مورکان بعلت احترام ویژه ای که برای ایشان قائل بودند اورا شیخ خطاب می کردند . عزیز قلی منافی مورکانی فرزند مرحوم احمد از دیگر شعرای مورکان بود که در منزلش ادیبان و شعرا را دعوت می نمود تا هفته ای یکبارهم شب شعری داشته باشند و با استمرار این کار باعث شد انجمن فرهنگی و ادبی شیدای باغبادران شکل گرفته و اجتماعشان به انجمن ادبی تبدیل گردد اکنون که این مرد ادب دوست از پا افتاده و به علت کهولت سن قادر به شرکت در این انجمن نیست برادرش ،شاعر بنام این خطه آقای محمدعلی منافی مورکانی مدیریت این انجمن را برعهده دارد وخود نیز در سرودن اشعار با سبک های غزل و قصیده و طنز گوئی تبحر ویژه ای دارد و تخلص وی «عرفان » است وبارها از طرف اداره فرهنگ وارشاد اسلامی مورد تشویق قرار گرفته است . از دیگر شعرای این محل به حاج حسینعلی منافی مورکانی فرزند حسن معروف به سیف الله اشاره داشته باشیم . ایشان سی سال در تصفیه خانه آب باباشیخعلی صادقانه خدمت نمود و در کنار کار وتلاش اشعاری را گرد آوری نموده است و به چاپ رسانده است . والده این حقیر زنده یاد مرحومه بمان جان صالحی مورکانی فرزند خدامراد نیز طبع شعرواستعداد خوبی در زمینه سرودن اشعار و گفتن کلمات قصار داشت ودر گفتگو های روز مره بیشتر از شعر و جملات قصار استفاده می کرد زنان هم سن و سال اوبعلت اخلاق و رفتار خوب ایشان گرداو جمع می شدند و باهم به مشاعره می پرداختند ولی بعد از فوت همسرش مرحوم مانده علی شمس که عشق آنها به هم بسیار زیاد بود به مرثیه سرائی روی آورده بود وهنگام خواندن اشعار اطرافیان را تحت تاثیر قرار می داد و حتی در بیمارستان در اواخر عمرشان با خواندن اشعار برای پرستاران و اطباء آنها را شیفته اشعار خود ساخته بود . زنده یاد مرحوم خدامراد رجبی مورکانی پدر بزرگ شهید احمدرضا رجبی هم در سرودن شعر توانمند بود وبا گویشهای محلی شعر می گفت و در سرودن وخواندن نوحه در ایام محرم تبّحر خوبی از خود نشان می داد . خانم سمیرا صالحی مورکانی فرزند پرویز از شاعره های معروف مورکان و رحمت آباد می باشند وبه سبک شعر نو اشعاری را سروده اند وکتاب شعر با عنوان «آخر هر عشقی » را چاپ و در سال 1390 منتشر نمودند و کتاب صوتی «ذهن خسته »به سبک نثر از دیگر آثار ایشان می باشد . خط ونقاشی در مورکان قدیم : قران های خطی ، کتب ادعیه ، اسنادی چون قباله ها، وصیت نامه ها و... با خط خوش از دوره قاجاریه به بعد نشانگر این است که در مورکان به هنر خوشنویسی توجه داشته اند ؛اما دوری منطقه از مراکز فرهنگی و هنری و عدم دسترسی افراد به اساتید خط ، آنچنان که باید در این رشته شهرتی کسب نکرده اند . از خوشنویسان قدیم ، به ملا علی آقا آخوند و محمدعلی فریدونپور و هدایت اله شمس مورکانی وحسنعلی مختاری مورکانی می توان اشاره نمود . ودر این عصر از خوشنویسان : علی صالحی مورکانی که اکنون در زرین شهر به کار خوشنویسی و نقاشی مشغول است و از اساتید هنرمند رشته نقاشی و خوشنویسی شهرستان لنجان محسوب می گردد . از خوشنویسان و هنرمندان دیگر مورکان که آثار هنری آنها بر روی دیوارهای مدارس و اماکن روستا و شهرستان نقش بسته شده از علیرضا و سجاد چرمهینی مورکانی و اکبر منافی مورکانی می توان یاد کرد. جابجائی روزانه جمعیت روستای مورکان : فاصله مورکان و رحمت آبادتا مرکز بخش باغبهادران 5 کلیومتر وتا زرین شهر 30 کلیومتر و تا شهر اصفهان 60 کیلومتر می باشد . همه روزه گروههای مختلف کارمندان و کارگران صنایع از جمله ذوب آهن و صنایع فولاد و صنایع دفاع ودانشجویان دانشگاهها و دانش آموزان دوره های متوسطه دوم و سایر اقشار با سرویس و وسایل شخصی به شهرها رفت وآمد دارند .و بیشتر مراجعات آنها به قرار زیر است : 1- مراجعه به پزشک و مراکز درمانی 2- مراجعه به ادارات و ارگانها و بانک و سایر ادارات 3- تحصیلات در دبیرستانها و هنرستانها و دانشگاهها 4- تهیه مایحتاج زندگی 5- فروش وعرضه محصولات کشاورزی 6- سرکشی از فرزندانشان که در مدارس دولتی ونمونه دولتی به تحصیل اشتغال دارند . 7- شرکت در محافل و مراسمات 8- تعمیر ماشین آلات 9- دیدار اقوام و بستگان 10-مراجعه به شرکت های تعاونی در گذشته که از وسایل نقلیه شخصی خبری نبود و انگشت شماری وسیله نقلیه شخصی داشتند در خدمت رسانی به اهالی مورکان ورحمت آباد قشر زحمتکش و امین رانندگان بودند که به جامعه در گذشته وحال خدمت نمودند و در فصل سرما وگرما به هرطریق ممکن مسافران را جابجا می کردند در قدیم ایستگاه اتوبوس و مینی بوس ها میدان ورودی پشت ده بود و شوفرها با شاگرد شوفرها در جابجائی مسافران ذوق وشوق زیادی از خود نشان می دادند و خود را خادم مردم و مردم آنها را از خودشان می دانستند و در سال 1376 تعداد 36 دستگاه مینی بوس از اهالی مورکان به مردم شهرستان خدمت رسانی می کردند و مردم شهرستان آنها را با نام می شناسند و قدر دان زحماتشان هستند


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : علیرضا شمس
تاریخ :
در ابتدای سخن به نام ربی که گشاینده ی روزی،برآورنده ی حاجات مخلوقات ،امیددلسوختگان است. در انبوهی از اندوهان خویشم تنها تر از ابری که می بارد بر کویری به آیه ای خوشم که بگویند پذیرفته شد از تو و بیزارم از این که دل سپارم به غیر از تو . هرآن چه گفته اند و شنیدیم و خواندیم همه از معجزات توست. دست هایم بسته است و قادر به گشودن پنجره های نا امیدی نیست پنجره هایی که انگار تار سیاهی بر آن بسته شده است فقط دل خوشم به لفظ زیبای تلاوتت . آرامش وجودم همه از نجوای با توست اگر نمی شد با کلام تو اینچنین آرامش بگیرم نمی دانستم پس کجا باید به دنبالش بگردم . پرورد گارا : زندگی تلاش است ، کا وشگرانه من نیز کاوش کردم ، اما،نه در میان آنان که می شناختم بلکه تورا در تارو پود وجودم جست و جو کردم و آرامش یافتم با کلام الله زیباست . خدایا می خواهم که تو هم دل غمدیده ی مرا مرحمی بگذاری و در میدان زندگی یک دم مرا به خود وانگذاری. زندگی منشوریست که در حرکت پرپیچ و خم خود هزار داستان دارد. داستان هزارو یک شب وای کاش در این شبها ی طولانی بتوانم با تمام وجودم با تمام عشق و احساس الفاظ زیبای کلام الله را بر زبان جاری سازم و آرامش با طن را با هیچ چیز عوض نکنم . در سراسرروزگار آن هنگام که ندای انا لله و انا الیه راجعون را می شنوم چنان در میدان مغنا طیسی وجود برخود می لرزم که انگا رواپسین لحظات زندگی را سپری می کنم. پس خدا یا تو می دانی که چقدر بارانی باز گشتم با دلی پر امید پس چتر عفو را بر سرم بگذار تا با آرامش واپسین های عمرم را بگذرانم و کلبۀ ویرانۀ دلم را مددی باش وسیرابم کن با فهم تلاوت زیبا کلام الله ات. آمین یا رب العا لمین
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : علیرضا شمس
تاریخ :
به نام آنکه تو را آفرید یا صاحب العصر، ای آنکه قلبها را با عدم حضورت فسرده و فشرده کردی بی آنکه بدانند تویی علت اشکها و دل زدگی ها و آشوب های قلوبشان، ولیکن همگان از دوریت در رنجند! یا صاحب الزمان، ای موعود نجات بخش کمال دهنده، گمراهم درست، اما بـَدان بیشتر از صالحان نیازمند ترحم و ملاطفتند، چرا که خود بیچارگانند، خود اسیران و رنج کشیدگانند. مگر نه آن است که کرامت تو، بر آنت می دارد که مستمندان و مستضعفان را دستگیری کنی. مگر نه آن است که می توانی معنویت را به قلوب گناهکاران ودیعه بگذاری. آقا، من اگر گمراه ماندم، از ناتوانی ام است. نه از بی نیازی ام به هدایت. من ناتوانم و تو راهنما و بخشنده. مرا به خود وامگذار و مگذار که عمرم بدون ادراک تو به پایان رسد. زحمتیست بزرگ، به راه آوردن کوته فکرانی چون من، نیک آگاهم. اما به بخشندگیت چشم امید دارم. و هراسانم از گذر ایام و دقایقم، و از فرسودن و باختن و از دست دادن و نزدیکی به لحظه ی مرگ، بی آنکه بفهمم که چرا متولد شدم. تن من آلوده به گناهان است، اما از جان دوست ترت دارم. در قوانینت ای عادل، کسانی را که دوستت دارند، دوست می داری، تن آلوده ام را به قلب عاشقم ببخش. و تطهیرش کن تا این تن درخور قداست عشقی گردد که به تو دارم. با تو نبودم، حرمت حرمت را شکستم، و در محضرت آلوده شدم و چشمانت را اشکبار و قلبت را مکدر کردم. غمگینم که اینچنینم. اما می دانم که اشک هایت روزگارانی مرا از آنچه بدان گرفتارم رها خواهد کرد. و دو بالی به من خواهد داد که با آن سیر و سلوک کنم. و به آن خالقی برسم که تو را اینچنین زیبا و مسحور کننده آفریده است. مگر می شود دعای بهترین خلق خدا اجابت نشود. دعایم کن که سخت محتاجم. دل تنگ روی توام، و محتاج گفت و گوی تو. جمعه ها که غروب می شوند، سرزنشگر خویشتن خویشم. که به سهم خویش مقدمات پذیرایی ات را فراهم نکرد. باری، این رنج تلخ تر از تمامی مصائب دنیویست. وقتی وجدانم وجودم را به سخره می گیرد. بس است این جدایی طولانی ناعادلانه ی کشنده. این رنج مستدام که بشر گرفتار آن است. رنجی که ظالم و مظلوم، ستمگر و ستم دیده، دزد و مال باخته، همه و همه با آن اجین و همنشینند. مولای من، سزا مدار بیش از فراقت را. دل مرده ام قبول، ولی ای مسیح من، یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن.
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : علیرضا شمس
تاریخ :
بوی باران بوی سبزه بوی خاک، شاخه های شسته باران خورده پاک آسمان آبی وابرسپید برگهای سبزبید عطرنرگس رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک میرسد اینک بهار خوش به حال روزگار
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : علیرضا شمس
تاریخ :
یکی از طایفه های مورکان صالحی می باشند که ریشه و اصل ونسب برخی از آنها به محمد صالح از طوایف بختیاری می رسد از جمله خوانین روستای مورکان محمدعلی خان و رضاخان و احمد خان و.... از طایفه چهارلنگ محمد صالح بشمار می آیند در این قسمت به بررسی این طایفه می پردازیم ظهور و سقوط محمدتقی خان بختیاری بدون تردید یکی از معروفترین و مردمی ترین خوانین بختیاری در تاریخ معاصر بختیاری ، محمدتقی خان چهارلنگ است.پدر محمدتقی خان ، علی خان از شاخه کنورسی یا کیان ارثی چهارلنگ بود که به تحریک و دسیسه چینی عموزاده هایش ( در سفرنامه لایارد ، برادرانش ) حسن خان و فتحعلی خان ، فتحعلی شاه قاجار وی را از حکومت معزول و چشمانش را میل کشید. مادر وی بی بی خانم دختر قائدآقا میر مکوندی بود. پس از عزل پدرشان ، محمدتقی خان خردسال به همراه دیگر برادرانش برای حفظ جانشان در روستایی در فریدن مخفی شدند.حسن خان نابینا به محمدتقی خان بسیار علاقمند بود و وی را «بره قوچی» خود می خواند. محمدتقی خان پسر علی خان پسرحبیب الله خان پسر رشید خان کیان ارثی بود. مادر رشید خان خواهر علی مرادن خان محمودصالح بود که با کریم خان زند بر سر تصاحب قدرت رقابت می کرد. اجداد محمدتقی خان در فریدن زندگی می کردند اما با کدورت و اختلافی که بین رشیدخان و علی مردان خان ایجاد شد ، به مالمیر ، هلایجان و قلعه تل مهاجرت کردند. محمدتقی پنج برادر به نامهای ابوالفتح ، علی نقی ، محمد کریم ، خان بابا و کلبعلی داشت ، در برخی رویتها تعداد برادران وی شش نفر ذکر شده و از بردار دیگری به نام اسد خان یاد می کنند. ، سه همسر داشت که معروفترین آنها خاتون جان خانم بود. همچنین فرزندان زیادی داشت که سه تن از پسران وی عبارتنداز: حسینقلی ، مهدیقلی معروف به برفی و رضاقلی. ویژگی های اخلاقی محمدتقی خان بر اساس نوشته لایارد و نقل سینه به سینه بختیاری ها ، محمد تقی خان از خصوصیات اخلاقی برجسته ای برخوردار بود. وی نبوغ ، شخصیت و شهامت فوق العاده ای داشت ، رزمنده ای بی باک ، شمشیرزنی ماهر ، تیراندازی ممتاز و سوارکاری بی همتا بود. مردی لایق ،کاردان و یک کارشناس مطلع بود. بسیار با هوش و بی نهایت مشتاق و علاقمند به شعر بود. مردی سخی و بزرگوار ، یک دشمن کریم و باگذشت ، یک رییس عادل و کاملاً موفق ، مورد اعتماد و یک انسان به تمام معنی بود. اندیشه و افکاری نو و مترقیانه داشت ، او صادقانه طالب پیشرفت و ترقی طوایف بختیاری و علاقمند به حفظ امنیت و گسترش تجارت در قلمرو و منطقه حکومتی خود بود. محمدتقی خان شخصاً یک مسلمان به تمام معنی و در مسایل مذهبی بسیار دقیق و سختگیر بود ...به دستور خان استعمال مشروبات الکلی در قلعه ممنوع بود. از هئیت حاکمه فاسد و رشوه خوار ایران و حاکم اصفهان که بطور دائم پول از او مطالبه می کردند ، بسیار آزرده خاطر و خشمگین بود(لایارد ، 1376) ظهور محمدتقی خان چهارلنگ زمانی که محمدتقی خان بیشتر از 18 سال سن نداشت ، تصمیم گرفت با کمک برادران دیگرش علی نقی خان و خان بابا خان با طراحی یک نقشه دقیق ، حسن خان را به همراه فتحعلی خان و یکی از پسرانش به قتل رسانده و ریاست شاخه کنورسی چهارلنگ را در دست بگیرد.برای اینکه بتواند بر اختلافات غلبه کند و به دشمنی خانوادگی و خون ریزی پایان دهد ، دختر حسن خان مقتول را به عقد خود در آورد و سرپرستی سه فرزند صغیرش را بر عهده گرفت. محمدتقی خان که بسیار باهوش بود با زیرکی تمام و اتخاذ سیاست و رویه ای دقیق و ماهرانه ، تقریباً بیشتر طوایف بختیاری را یکپارچه نمود و ریاست تمام طوایف شاخه چهارلنگ بختیاری ، طوایف دینارانی هفت لنگ و جانکی سردسیر را در اختیار گرفت.با طرح نقشه ای عزیزاله خان نوروزی کلانتر ایل دیناران را در روستای ترشک سوسن در حالیکه در بستر بیماری بود و به بهانه عیادت از بیمار ، در خانه اش به قتل رساند و بدین گونه ایل دیناران را مطیع خود ساخت. اگرچه بعدها همین موضوع ، زمینه ساز جدایی ایل دیناران را از وی فراهم ساخت. و بخشهایی از کهکیلویه ، رامهرمز و دهات فریدن را خریداری یا مطیع خود ساخت. وی با مناسباتی که با سران قبایل عرب و طوایف کهکیلویه و بویراحمد برقرار ساخت ، دامنه نفوذ خود را به شهرهای شوشتر ، دزفول ، بهبهان و قبایل عرب گسترش داد. آشفتگی سیاسی و اجتماعی دوران فتحعلی شاه باعث گردید تا به سرعت قدرت و ثروت زیادی کسب نماید و حوزه اقتدار خود را بسیار گسترش دهد. از طریق «هنری لایارد» توانست با انگلیسی ها نیز ارتباط برقرار کند. راههای فارس و اصفهان را ناامن کرد و 20000تومان منال دیوان را که از اصفهان به تهران حمل می کردند ، ضبط کرد( سردار اسعد ، 1383 :416) در سال 1249قمری آوازه قدرت و ثروت روزافزون وی باعث هراس شدید دربار قاجار گردید ، نقل می کنند که وی می توانست حداکثر 19هزار مرد جنگی را بسیج نماید. وی به همراه 8000 نفر و به قولی 30000 نفرشوشتر را محاصره کرده ، اسدالله میرزا حاکم شوشتر چون توان مقابله نداشت ، شوشتر را به کارگزاران محمدتقی خان سپرد. در همین سال تمام خوزستان و بخشی از فارس را به تصرف در آورد و عده ای از خوانین و سرکردگان فارس از جمله میرزا منصور بهبهانی ، ولی خان ممسنی و جمال خان دشتی از او اطاعت کردند و مبلغ ششصد هزار تومان مالیات دولت را به نفع خود ضبط کرد. محمدتقی خان در نتیجه اقداماتش ، یک کنفدراسیون ایلی ایجاد نمود و تبدیل به مقتدرترین حاکم خطه جنوب گردید و دولت نیز وی را به عنوان حکمران بختیاری و خوزستان به رسمیت شناخت. افزایش روزافزون قدرت و اقتدار وی و دست اندازی به مناطق مختلف سبب گردید تا در سال 1250 قمری فتحعلی شاه قاجار برای مقابله و سرکوب وی به اصفهان برود اما اجل به شاه قاجار مهلت نداد و درگذشت و محمدشاه به تخت سلطنت نشست. اولین اقدام محمدتقی خان پس از تاجگذاری پادشاه جدید این بود که محمد شفیع خان را مامور کرد تا تمام خطه فارس و کاشان را به تصرف در آورد و مالیات و منال دیوانی را ضبط کند. مشاوران محمدتقی خان بدون تردید یکی از دلایل موفقیت محمدتقی خان ، بهره مندی وی از نظرات مشاوران لایق و کاردانی بود که همیشه همراه و ملازم وی بودند ، مهمترین این مشاوران اشخاص زیر هستند: 1-علی نقی خان برادر محمدتقی خان که بسیار زیرک ، باهوش و کاردان بود ، در بین بختیاری ها به « سردار » معروف بود و اغلب برای ماموریت های دیپلماسی و سیاسی از طرف خان به تهران و اصفهان فرستاده می شد. چندین سال در تهران به عنوان گروگان بسر برد. برخی معتقدند اگر وی مانع از انجام عملیات نظامی محمدتقی خان بر ضد معتمد الدوله در کوهستان بختیاری نمی شد ، هیچگاه محمدتقی خان گرفتار و اسیر معتمدالدوله نمی شد. 2- محمد شفیع خان معروف به شفیع خان رییس ایل سهونی: ایل سهونی از شاخه های مهم شاخه کنورسی چهارلنگ است و شامل سه طایفه حموله ، کهیش و باورصاد می شود. 3- ملا محمد دینارونی: وی که رئیس طایفه عالی محمودی بود به دلیل لیاقت و کاردانی اش در ایل دیناران از احترام زیادی برخوردار بود و در بین بختیاری ها نیز جایگاه خاصی داشت به گونه ای که می گویند اگر چه وی خان نبود ولی نفوذش از نفوذ و قدرت یک خان بیشتر بود. برخی اقدامات محمدتقی خان محمدتقی خان که اندیشه و افکاری نو و مترقیانه داشت و صادقانه طالب پیشرفت و ترقی طوایف بختیاری بود ، برای تحقق آرمانها یش دست به اقداماتی زد که مهمترین آنها عبارتند از: 1- تشکیل کنفدراسیون ایلی: وی معتقد بود با تشکیل یک کنفدراسیون ایلی متحد که طوایف خطه جنوب از کرانه های شمالی خلیج فارس تا دشت خوزستان ، اروند رود و کوهستانهای بختیاری را در بر می گرفت ، می توانست امنیت و آرامش را در این منطقه برقرار کند و با رونق تجارت و فعالیتهای اقتصادی ، اسباب پیشرفت و ترقی اهالی منطقه را فراهم سازد و از یک سو می توانست با استبداد و زورگویی شاهان قاجار و عمال آنها به مقابله بپردازد. 2- جمع آوری مالیات بر اساس وضع اقتصادی طوایف و میزان برداشت محصول و حاصلخیزی اراضی: محمدتقی خان به همین دلیل حاضر نبود تن به مالیاتهای سنگینی که دربار قاجار وضع می کرد بدهد و طوایف حوزه حکمرانی خود را که توان پرداخت مالیات وضع شده را نداشتند ،تحت فشار قرار دهد. دفاع از حقوق مردم برایش چنان مهم بود که حاضر بود دولت وی را یاغی و متمرد اعلام کند و به مردم فشار نیاورد. 3- اسکان عشایر: وی اعتقاد داشت یکی از زمینه هایی که می توانست باعث پیشرفت و ترقی طوایف بختیاری گردد ، اسکان آنها و اشتغال به کارهای کشاورزی و تجارت بود. 4- برقراری امنیت و منسوخ کردن دزدی و راهزنی: لایارد در این باره می نویسد: « او میل داشت که امکاناتی فراهم شود تا باب تجارت را با دنیای خارج باز نموده و صلح و آرامش را در میان قبایل صحرا نشین برقرار سازد(لایارد ،1376 : 111) 5- اصلاح نژاد دامها به ویژه اسب:خان تعدادی از بهترین اسبهای نژاد عربی را خریداری کرده و در اصطبل نگهداری و پرورش می داد.(همان:109) 6- برقراری مبادلات تجاری حتی با خارج از کشور از جمله هندوستان: لایارد در این باره نیز می نویسد: « وی حاضر است جاده ای جهت حمل و نقل مال التجاره و محمولات بازرگانی خارجی در محدوه تحت نفوذش که در آن موقع منطقه وسیعی از بالاترین کرانه های خلیج فارس و سراسر دشت خوزستان تا کناره های شط العرب را در بر می گرفت ، احداث نماید و امنیت این شاهراه را نیز تضمین نماید و محمد تقی خان همچنین از من خواست تا تجار و بازرگانان انگلیسی را تشویق نمایم تا با مردم بختیاری و حوزه حکمرانیش داد و ستد و تجارت نمایند و تقبل کرد که حفظ جان نمایندگیها و امنیت حمل و نقل مال التجاره ها را شخصاً بر عهده خواهد گرفت.( همان: 155-154) 7- وی علاقمندی فراوانی به آشنایی و استفاده از تکنولوژی جدید در حوزه حکمرانی اش داشت. لایارد در این رمینه نیز می نویسد: « از من می خواست که در مورد فواید راه آهن و سایر اختراعات جدید اروپا و علم هئیت و زمین شناسی و غیره به بحث و گفتگو بپردازم.(همان : 111) سقوط محمدتقی خان محمد شاه قاجار در سال 1252 شاه برادر کوچک خود بهرام میرزا معزالدوله را به حکمرانی خوزستان برگزید. وی با پنج هزار سواره و پیاده برای سرکوبی محمدتقی خان عازم بختیاری شد. اما پس از گفتگو با مشاوران محمدتقی خان و دریافت پیام از وی از جنگ صرف نظر کرد. میرزا علی امین آبادی را جهت گفتگو به قلعه تل فرستاد و خود به شوشتر و دزفول بازگشت. لیکن گفتگوها به جایی نرسید و مجبور گردید دوباره با سپاهش عازم سرکوبی محمدتقی خان شود ، خان نیز قلعه تل را رها کرد در کوه منگشت در دژ معروف آن پناه گرفت. بهرام میرزا چون نتوانست کاری از پیش ببرد با صوابدید میرزا موسی وراولینسون انگلیسی با خان بختیاری مصالحه کرد.یک قبضه شمشیر جواهرنشان و خلعت به او اهدا کرد و قول داد که از حمایت دولت ایران نیز بهره مند گردد. شاهزاده پس از چند روز که مهمان حان بختیاری بود به شوشتر بازگشت. اما پس از چندی در سال 1353 دوباره کشمکش و اختلافات شروع گردید. شاه این بار برادر دیگر خود سلطان مراد میرزا حسام السلطنه را مامور دفع غائله نمود. حسام السلطنه با 6000نیروی جنگی به گندمان وارد شد، تعدادی از اهالی بختیاری را گروگان گرفت ، آنگاه رهسپار جانکی سردسیر شد ، شاهرخ خان حاکم جانکی در کوهها پناه گرفت پس از سه ماه شاهرخ خان تسلیم شاهزاده شد و مجدداً حکومت جانکی به وی سپرده شد و پسرش ملازم شاهزاده شد. شاهزاده با پشت سر گذاشتن مناطق صعب البور وارد دشت مالمیر شد. این بار منوچهر خان معتمدالوله توانست بین شاهزاده و محمدتقی خان آشتی و مصالحه برقرار کند اما دو سال بعد مجدداً اختلاف خان با دربار بالا گرفت و شاه برای آخرین بار معتمد الدوله را مامور سرکوب وی کرد ، ماجرا چنین بود که معتمد الدوله مامورینی جهت اخذ مالیات به بختیاری اعزام کرد. مالیات مورد نظر مبلغ ده هزار تومان بود که سه هزار تومان آن به خزانه شاه واریز نی شد ، سه هزار تومان به شخص معتمد پرداخت می گردید و مابقی به خزانه عمومی دولت واریز می شد. خان از پرداخت مالیات خوداری می کرد زیرا نه خود پول داشت نه طوایف بختیاری قادر به پرداخت این مبلغ بودند. از طرفی محمدتقی خان نمی خواست خود را درگیر این موضوع کند و طوایف بختیاری را تحت فشار قرار دهد( همان :151) وی تلاش می کرد تا به هر نحو ممکن پرداخت مالیات را به تاخیر اندازد. معتمد از وی به شاه شکایت کرد و وی را متهم کرد که با شاهزادگان فراری( رضاقلی میرزا و تیمور میرزا) روابط محرمانه برقرار کرده ، تمرد و یاغیگری نموده و از پرداخت مالیات خودداری می کند. علی نقی خان که به عنوان گروگان در تهران به سر می برد ،موضوع را به اطلاع محمدتقی خان رساند متعمد پس از اخذ نظر شاه برای سرکوبی محمدتقی خان به طرف بختیاری حرکت کرد و طوایف بختیاری مخالف محمدتقی خان را با خود همراه ساخت. کلبعلی خان دورکی ، جعفرقلی خان بهداروند و علیرضا خان چهارلنگ پسر حسن خان به اردوی وی پیوستند. خان پس از رایزنی با مشاورانش صلاح در آن دید که بهتر است یاغی دولت معرفی نگردد به همین خاطر شفیع خان ماموریت یافت تا مالیات را از عشایر جمع آوری کند. از طرفی در همین زمان مناقشه بین دولت ایران و انگلیس بر سر مساله هرات بالا گرفته بود انگلیسی ها جزیره خارک را به تصرف درآورده بودند. محمدتقی خان مایل بود چنانچه جنگی بین انگلیس و ایران واقع شود ، از فرصت استفاده کرده و استقلال سرزمین خود را اعلام نماید... او مایل بود که با فرمانده انگلیسی ساخلو خارک تماس حاصل کند تا بداند آیا در صورت بروز جنگ ، انگلیسی ها به او کمک خواهند کرد؟ و آیا با عقد یک قرارداد در مقابل شاه از وی حمایت می نمایند؟ و آیا پس از پایان جنگ او را به عنوان حکمران مستقل خوزستان می شناسند یا نه؟ برای این مقصودلایارد را که مورد اعتمادش بود ، روانه جزیره خارک کرد. وی پس از طرح پیشنهاد محمدتقی خان با پاسخ کلنل «هل » مواجه شد که گفت جنگ بین ایران و انگلیس پایان یافته است و دولت بریتانیا دیگر از نظر سیاسی نمی تواند از خان بختیاری حمایت نماید ولی او می تواند برنامه های اقتصادی اش را به مرحله اجرا در آورد و با تجار و بازرگانان انگلیسی وارد معامله و دادوستد شود.( لایارد ، 1376 :162) خان بختیاری که از کمک انگلیسی ها مایوس شده بود تصمیم گرفت وفاداری و اطاعت خود را به شاه اعلام کند. وی به همراه هشت هزار سوار و پیاده بختیاری در دشت مالمیر به انتظار معتمد نشست. اگر چه می توانست در کوههای بختیاری نیروهای معتمد را نابود سازد ولی وقتی از انگلیسی ها مایوس گردید از این کار نیز صرف نظر کرد. محمدتقی خان در دشت مالمیر از متعمدالدوله به گرمی استقبال و و چهل شبانه روز از وی و اردوی نظامی اش پذیرایی کرد. متعمد از خان خواست تا نیروهایش را ترخیص کند و حاضر است به قرآن سوگند یاد کند که هیچ گونه صدمه و آزاری به خان بختیاری و بستگانش نرساند و وی را مجدداً با احترام در مقام حکمرانی بختیاری و خوزستان ابقاء نماید. محمدتقی خان که اعتمادی به گفته های وی نداشت از قبول پیشنهادش خودداری نمود و دریافت که متعمد قصد حمله به اردوگاهش را دارد. به همین دلیل تصمیم گرفت که پیشدستسی کرده به اردوی معتمد حمله کند ، همه سران بختیاری پذیرفتند اما برادرش علی نقی خان قبول نکرد و گفت: حتی اگر در این جنگ پیروز شویم ، شاه از ما انتقام خواهد گرفت و این عمل باعث خرابی بختیاری و نابودی محمدتقی خان می شود. سرانجام معتمد که نتوانست کاری از پیش ببرد ، قبل از اینکه مورد حمله بختیاری ها قرار گیرد ، اعلام کرد ، حاضر است در ازاء دربافت مبلغی قابل توجه به عنوان پیشکش ، روانه شوشتر گردد.با اینکار محمدتقی خان از حمله به اردوی معتمد منصرف گردید و در قلعه تل دو روز از معتمد پذیرایی کرد. پنج راس اسب اصیل عربی ، دوازده راس قاطر ، یک تخته شال کشمیر نفیس و دویست تومان پول نقد به معتمد پیشکش داد ، هدایایی نیز به همراهانش اهدا گردید. معتمد روانه شوشتر شد و علی نقی خان را به همراه خود برد اردوی معتمد وقتی از میان طایفه گندزلو عبور می کرد با خدعه شفیع خان و دیگر خوانین طایفه سهونی را دستگیر و با خود به شوشتر بردند ، با اینکار دو نفر از مشاوران و نزدیکان محمدتقی خان را اسیر و به وی اعلام جنگ کردند. وقتی مغتمدالدوله به شوشتر رسید ، محمدتقی خان را به شوشتر احضار کرد اما محمدتقی خان حاضر نشد به شوشتر برود. معتمد نیز در مقابل ، محمدتقی خان را یاغی دولت اعلام کرد. با اوضاع پیش آمده خان بختیاری پیشنهاد کرد حاضر است گروگان بیشتری به شوشتر بفرستد ، معتمد که از علاقه محمدتقی خان به پسرش حسینقلی خان مطلع بود ، پیشنهاد کردکه پسرش و فرزند برادرش علی نقی خان به عنوان گروگان به شوشتر اعزام کند و همزمان با این تقاضا به قرآن سوگند یاد کرد اگر خان چنین کند دست از هر گونه اقدام علیه وی بر خواهد داشت( همان: 178 ) . محمدتقی خان علیرغم مخالفت خانواده اش فرزندش را به همراه لایارد به شوشتر اعزام کرد. معتمد با بی اعتنایی به سوگند خود چند روز بعد توسط محمدحسین خان برای محمدتقی خان پیام فرستاد اگر تسلیم نشود گروگانها را به قتل می رساند. محمدتقی خان برادرش محمدکریم را نزد معتمد فرستاد تا شاید با مذاکره از جنگ و خون ریزی جلوگیری کنند و پیام داد تا چند روزی دیگر در شوشتر به ملاقاتش خواهد آمد. اما وقتی آکریم وارد شوشتر گردید ، توقیف و زندانی شد. محمدتقی خان که در شرایط بسیار سختی قرار گرفته بود و بسیاری از سران بختیاری نیز از دوربر او پراکنده شدند ،به ناچار برای معتمد پیام فرستاد که اگر تضمین کافی دهد که وی را دستگیر نمی کند ، حاضر است به شوشتر بیاید. معتمد از دادن چنین تضمینی نیز خودداری کرد. علی نقی خان به برادرش توصیه کرد که به قلعه منگشت یا تنگه چویل برود. اما محمدتقی خان به فلاحیه نزد شیخ ثامر رییس قبیله کعب که تابع هیچ فرمانروایی نبود و با وی رابطه دوستانه ای داشت ، رفت. برخی رفتن محمدتقی خان به فلاحیه را اشتباه می دانند و معتقدند اگر در بختیاری می ماند ، به سرنوشت بدی که برایش رقم خورد ، گرفتار نمی شد. اما عده ای می گویند چون فصل برداشت محصول بود ، محمدتقی خان نمی خواست به کشاورزی مردم آسیب وارد شود از طرفی با پیوستن بسیاری از خوانین و بزرگان بختیاری به معتمد ، منطقه بختیاری برایش ناامن بود. با خروج محمدتقی خان از منطقه بختیاری ،هرج و مرج و ناامنی رواج پیدا کرد ، معتمد علیرضا خان را به عنوان حاکم جدید به قلعه تل روانه کرد. همچنین پیکی نزد شیخ ثامر فرستاد تا محمدتقی خان را تسلیم وی کند ، شیخ در پاسخ گفت: هرگز میهمان خود که یک خان بختیاری است را تسلیم نخواهد کرد. معتمد که نتوانست شیخ ثامر را متقاعد کند تا خان بختیاری را تحویل دهد ، با نیروهای تحت امرش به فلاحیه حمله کرد. اما شدت گرما ، شیوع مالاریا و دشواریهای دیگر معتمد را از جنگ منصرف کرد و شفیع خان را نزد شیخ ثامر فرستاد و برای محمدتقی خان پیام فرستاد چنانچه فرمان شاه را نپذیرد و به قرارگاهش نیاید بلافاصله سه تن گروگان ( حسینقلی خان پسرش ، اسدخان پسر برادرش و برادرش آکریم ) را به قتل خواهد رساند و چنانچه خود را تسلیم کند از تقصیراتش گذشته و در مقام خود ابقاء خواهد شد و در هر صورت جانش در امان خواهد بود.معتمد برای جلب اعتماد محمدتقی خان اعلام کرد حاضر است یکی از مجتهدین را به همراه برادرزاده اش سلیمان خان نزد وی بفرستد. به دنبال آن سلیمان خان با مجتهد شوشتری به فلاحیه رفت دو روز با محمد تقی خان به مذاکره نشست ، پس از پایان مذاکرات محمدتقی خان خود را تسلیم کرد. برادران محمدتقی خان که نگران جان محمدتقی خان بودند به همراه اعراب قبیله کعب تلاشهای فراوانی برای نجات محمدتقی خان بکار بستند. علی نقی خان و خان باباخان با کمک اعراب به اردوی معتمد شبیخون زدند ،علیرغم رشادتهای فراوان ،نتواستند محمدتقی خان را که در چادر معتمدالدوله به شدت حفاظت می شد و مجروح نیز شده بود ، نجات دهند و فقط توانستند برادر دیگر خود آکریمرا آزاد کنند. محمدکریم خان در حالیکه قصد داشت به ایل قشقایی برود و از آنان درخواست پناهدگی کند و خانواده محمدتقی خان را به آنجا ببرد ، پس از اینکه از دست خلیل خان بهمئی نجات یافت ، اسیر سواران علیرضا خان شد و کشته گردید. محمد شفیع خان سهونی در قلمرو ایل دیناران بدست سوران معتمد اسیر گردید ، علی نقی خان با کمک ملا محمد عالی محمودی دینارانی توانستند ، شفیع خان را از بند نجات دهند. اما علیرضا خان به جنگ آنان رفت و در پای سراک جنگی در گرفت. ملا محمد که زخمی کاری بر تن داشت ، افت و خیزان خود را به نیزاری رساند ، سواران علیرضا خان وی را یافتند ، سرش را از تن جدا کردند برای معتمدالدوله فرستادند و نیزار را به آتش کشیدند و جسد ملا محمد در آتش سوخت. در جنگ و گریزی دیگر شفیع خان نیز کشته شد. در سال 1258 قمری علی نقی خان به فرهاد میرزا حاکم فارس پناه برد و پس از آن روانه تهران شد. محمدتقی خان پس از مدتی حبس در شوشتر ، به تهران منتقل شد و در نیاوران زیر نظر علی خان حاجب الدوله و با روزی بیست و هفت قران مقرری برای مخارج خانواده اش زندانی گردید. شاه تصمیم به کشتن وی داشت ، اما با وساطت حبیب الله خان شاهسوند امیر توپخانه از کستن وی منصرف شد و خان را به وی سپرد. دو ماه بعد حبیب الله خان فوت کرد و مجدداً محمدتقی خان روانه زندان شد. در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه با شکایت حاکم اصفهان ، وی را به تبریز منتقل کردند و به مدت دو سال در زندان آنجا بود سپس آنها را به تهران بازگرداندند. مدتی بعد علی نقی خان آزاد شد. محمدتقی خان نیز پس از تحمل ده سال زندان در زندانهای شوشتر ، تهران و تبریز در سال 1270 قمری در تهران در گذشت.امیری (1385) مرگ وی را در سال 1267 قمری ذکر می کند. با مرگ خان اعضای خانواده وی که شصت نفر بودند به منطقه بختیاری مراجعت کردند. علل سوء ظن دربار به محمدتقی خان عوامل و مسایل مختلفی باعث گردید که به تدریج دربار قاجار به این خان مردم گرا سوءظن پیدا کند و در نهایت باعث گرفتاری و حبس وی گردد. به نظر مهمترین عاملی که باعث گردید ، دولت وی را یاغی و متمرد معرفی کند ، سرپیچی از دستور دولت برای جمع آوری مالیات بود که مبلغ آن ده هزار تومان بود و نه محمدتقی خان و نه طوایف بختیاری قادر به پرداخت آن نبودند. جور و ستمکاری حکومت قاجار و عمال ظالم وی و سنگینی باج و خراج وضع شده از سوی دولت باعث گردید تا محمدتقی خان از دستورات دولت سرپیچی کند زیرا وی از هئیت حاکمه فاسد و رشوه خوار ایران و حاکم اصفهان که بطور دائم پول از او مطالبه می کردند ، بسیار آزرده خاطر و خشمگین بود( کیاوند ، 1368 ؛ لایارد ، 1376) علاوه بر این عامل ، علل دیگری را ذکر می کنند که در سوءظن دولت به وی موثر بوده است ، برخی از آنها عبارت بودند از: 1- سردار اسعد بختیاری « بی توجهی به اوامر پادشاه قاجار و تدارک لشگر و سپاه »را مهمترین عامل نارضایتی دولت از وی اعلام می کند. ( سردار اسعد، 1383 ‌: 416) 2- ترس و واهمه شدید دولت از قدرت نظامی وی و نفوذ شدید وی در بین بختیاری ها ، طوایف عرب ، کهکیلویه و بویراحمد و سایر نواحی خوزستان. 3- ثروت بیکران محمدتقی خان 4- غارت بیست هزار تومان منال دیوانی و خزانه اصفهان( سردار اسعد ، 1383 : 416 ؛ کسروی ،1373 5- وقتی فتحعلی شاه فوت کرد فرزندان وی برای تصاحب تاج و تخت به رقابت پرداختند. ظل سلطان یکی از فرزندان فتحعلی شاه ، خود را عادل شاه نامید و به تخت جلوس نمود. این غائله با تدبیر قائم مقام فراهانی خاموش گردید. طغیان فرمانفرما نیز با اعزام نیرو از سوی قائم مقام در فارس فرو کش کرد اما پسران فرمانفرما یعنی رضاقلی میرزا و تیمور میرزا با کمک کنسول انگلیس فرار کرده به انگلیس رفتند. دولت انگلیس برای هرکدام ماهیانه سیصد تومان مقرری معین کرد. این دو نفر در بغداد مستقر شدند ، تمام مخالفین محمد شاه نیز در بغداد متمرکز شدند و توطئه علیه وی را سازماندهی می کردند. ، محمدتقی خان متهم بود که بطور محرمانه با شاهزادگان فراری ارتباط دارد و برای سرنگونی محمدشاه تلاش می کند.(لایارد ، 1376 : 151) . « گارثویت » مدعی است که محمدتقی خان با علی رضا میرزا(علی خان) با نام عادل شاه عموی محمدشاه که داعیه سلطنت داشت ، ارتباط محرمانه داشت و از وی طرفداری می کرد به همین دلیل مورد سوءظن قرار گرفت.(گارثویت ، 1373 : 127) 6- کینه معتمدالدوله حاکم اصفهان به وی بر سر حکومت بختیاری و اصفهان. زیرا برادرش علی نقی خان موفق شده بود فرمان حکومت طوایف بختیاری و عرب را برای محمدتقی خان اخذ نماید. (میرزایی دره شوری :118) 7- برقراری رابطه با انگلیسی ها: یکی از اهداف مهم استعمار انگلیس تامین امنیت مستعمره ی ثروتمندش هندوستان بود. انگلیسی ها نگران بودند که مبادا روسها از طریق هرات به سوی هند سرازیر شوند. تنها مسیر همواری که فاقد موانع طبیعی بود و از طریق آن روسها می توانستند به آسانی به هند دسترسی پیدا کنند ، سواحل شرقی دریای خزر و هرات بود. به همین دلیل هرات برای انگلیسی ها از اهمیت راهبردی زیادی برخوردار بود، پس تلاش داشتند تا کنترل آن را در دست بگیرند .به همین دلیل والی هرات را تشویق و تحریک کردند تا اعلام استقلال نماید. به دنبال آن دولت ایران برای تنبیه افاغنه به هرات لشگر کشید و آنجا را محاصره کرد ، محاصره ده ماه طول کشید و افسران انگلیسی افغانها را تشویق به مقاومت می کردند. در مقابل استعمار انگلیس برای تضعیف جبهه ایران دست به اقداماتی زد. یکی از این تحرکات تحریک فرزندان فتحعلی شاه برای تصاحب تاج و تخت و تلاش برای سرنگون ساختن محمدشاه بود. دیگری تحریک آقاخان محلاتی پسر ارشد خلیل الله رئیس فرقه اسماعیلیه بود. وی با هدایت انگلیسی ها مناطق شرق ایران ، کرمان و سیستان را به آشوب کشاند. تلاش دیگر انگلیسی ها این بود که چند نفر مامور ورزیده به نامهای « سر هنری راولینسون » ، « میتفورد » ، « سر اوستن لایارد » ، دکتر« ولف»، کاپیتان «کوتولی» و کلنل «استودارت » به مناطق مختلف ایران اعزام کردند تا با روسای قبایل و طوایف ایران و افراد سرشناس و بانفوذ ، ارتباط برقرار ساخته و آنها را دعوت به اغتشاش و آشوب نمایند. در راستای این اقدامات لایارد ماموریت داشت ، خود را به خوزستان رسانده و با محمدتقی خان ارتباط برقرار کرده و وی را از اهداف و برنامه های انگلیس در به آشوب کشاندن مناطق ایران و تجزیه آن مطلع کند. محمدتقی خان مخالفت خود را با این نقشه اعلام کرد و اظهار داشت، حاضر نیست به این پیغام و قرارداد غیررسمی تن دهد. اما وقتی عرصه بر محمدتقی خان تنگ شد و اوضاع را بسیارآشفته و نابسامان دید و در مقابل دسیسه ها و پیمان شکنی های معتمد قرار گرفت. از لایارد خواست تا به نمایندگی از وی به جزیره خارک که به تلافی محاصره هرات به تصرف انگلیسی ها درآمده بود ، برود و با فرمانده ساخلوی انگلیسی ارتباط برقرار نماید. محمدتقی خان تمایل داشت ،چنانچه جنگی بین انگلیس و ایران واقع شود ، از فرصت استفاده کرده و استقلال سرزمین خود را اعلام نماید... او مایل بود که با فرمانده انگلیسی ساخلو خارک تماس حاصل کند تا بداند آیا در صورت بروز جنگ ، انگلیسی ها به او کمک خواهند کرد؟ و آیا با عقد یک قرارداد در مقابل شاه از وی حمایت می نمایند؟ و آیا پس از پایان جنگ او را به عنوان حکمران مستقل خوزستان می شناسند یا نه؟ برای این مقصود لایارد را که مورد اعتمادش بود ، روانه جزیره خارک کرد. وی پس از طرح پیشنهاد محمدتقی خان با پاسخ کلنل «هل » مواجه شد که گفت جنگ بین ایران و انگلیس پایان یافته است و دولت بریتانیا دیگر از نظر سیاسی نمی تواند از خان بختیاری حمایت نماید ولی او می تواند برنامه های اقتصادی اش را به مرحله اجرا در آورد و با تجار و بازرگانان انگلیسی وارد معامله و دادوستد شود.( لایارد ، 1376 :162) این ارتباطات در نهایت سوء ظن دولت ایران را بیشتر و بیشتر کرد و بهانه دست دربار قاجار که خود در سرسپردگی به بیگانگان زبانزد بود ، داد تا اسباب گرفتاری این مرد بزرگ فراهم گردد. 8- لایارد معتقد است ، محمدتقی به دلیل اینکه حکومت قاجار ، پدرش را بر اثر بدگویی برادرانش حسن خان و فتحعلی خان مورد سوءظن قرار داده و از حکومت عزل و چشمانش را میل کشیدند و حکومت را به برادرش حسن خان سپردند ، کینه ، دشمنی و قصد انتقام داشت. (لایارد ، 1376 :97) 9- ضدیت خوانین بختیاری با هم و دسیسه چینی علیه یکدیگر: در این دوره قلمرو بختیاری در اختیار سه خان قرار داشت: بخش عمده ی آن در اختیار محمدتقی خان قرار داشت. کلبعلی خان دورکی بر شاخه دورکی ریاست داشت ، جعفرقلیخان نیز بر شاخه بهداروند حکمرانی می کرد ، علیرضا خان چهارلنگ نیز که پدرش به دست محمدتقی خان کشته شده بود ، کینه وی را به دل داشت و مترصد انتقام بود. این خوانین هیچگاه بکدیگر را تایید یا حمایت نکردند و همواره مشغول دسیسه چینی و توطئه علیه بکدیگر بودند. برای کسب قدرت بیشتر و افزودن بر مقام ، مرتبه و قلمرو خود ، در دربار به تضعیف یکدیگر مبادرت و حکام و عمال دولتی را علیه همدیگر تحریک می کردند و خواهان عزل و مجازات رقیب خود می شدند. این مساله نیز در گرفتاری محمدتقی خان بسیار نقش داشت. نویسنده : اردشیر تاجمیری ; ساعت ۸:٠٧ ‎ب.ظ روز ۱۸ تیر ۱۳٩۱ تگ ها : نظرات ( 0) تاریخ 1: بختیاری به جامانده از اتابکان لر بزرگ به مرکزیت ایذه می‌باشد عباس اقبال آشتیانی در تاریخ ایران می گوید بختیاری را از زمان اتابکان لر بزرگ به این نام می شناسند اتابکان زیر نظر سلجوقی ها حکومت می کردند اولین قانون تقسیمات کشوری مورخ ۱۳۱۲ هجری شمسی تحت عنوان قانون ایالات و ولایات، منطقه بختیاری را که تا قبل از آن به عنوان مجموعه‌ای واحد بود و به وسیله ایلخانی اداره می‌شد به چند بلوک تقسیم کرد. طبق این قانون بلوک ایذه تحت حاکمیت حاکم اهواز وبلوک آخوره (فریدونشهر) داران، گندمان، لردگان، اردل و غیره تحت سلطه حاکم نشین اصفهان قرار گرفت. در پی این تقسیمات منطقه بختیاری عملا به سه حوزه مجزا و متمایز از هم تبدیل گردید: - حوزه مال امیر (ایذه) و باغ ملک جزء حکومت اهواز و ولایت خوزستان شدند. - حوزه فریدن و فریدونشهر تحت عنوان بلوکات حاکم نشین اصفهان ودر ردیف بختیاری مرکزی قرار گرفتند. - حوزه استان کنونی چهارمحال و بختیاری که در قالب یک حوزه تابع اصفهان شد. چهارمحال وبختیاری تا قبل از سال ۱۳۳۲ در قالب شهرستان شهرکرد وبختیاری از شهرستانهای استان اصفهان به‌شمار می‌آمد. در این سال، شهرستان شهرکرد از استان اصفهان جدا و به‌عنوان فرمانداری مستقل بختیاری در تقسیمات سیاسی کشور قرار گرفت. در سال ۱۳۳۷ شمسی فرمانداری مستقل بختیاری و چهارمحال به فرمانداری کل ارتقاء می‌یابد و در محدوده آن فرمانداری‌های جدید بروجن و نیز بخش‌های جدید شوراب و گندمان ایجاد می‌گردند. در مصوبه سال ۱۳۵۲ هیئت وزیران، فرمانداری کل چهارمحال و بختیاری به استانداری چهارمحال و بختیاری ارتقا یافت. شماره 3 تاریخ 2: استان چهارمحال و بختیاری با توجه به پیوند دیرینه‎اش با استان لرستان در برگیرنده یکی از کهن‌ترین آثار تمدن کهن ایرانی است. حفظ و به‌کار بستن فرهنگ کهن این خطه از جمله ویژ گی‌های این سرزمین بوده که تا به امروز نیز تدوام یافته است. از تاریخ کهن چهار محال بختیاری و حاکمان آن اطلاعات کاملی در دست نیست از جمله حاکمان این منطقه می‎توان از شخصی به نام " فرامرز" که مذهب زرتشتی داشته و در اواخر دوره ساسانی می‌زیسته نام برد که بختیاری‌ها نیز در معتقدات خود به عهد فرامرز گبر اشاره‌ها دارند. در اوایل تسلط خلفای عباسی دو برادر در سرزمین لرستان که به دو شعبه لر کوچک (لرستان فعلی) و لر بزرگ (بختیاری و کهگیلویه و بویر احمد) تقسیم می‌شد، حکومت داشتند. حکومت سرزمین لر بزرگ با "بدر" بود تا این که بعدها اتابکان فضلوئیه قریب به سیصد سال بر بختیاری حکومت کردند. در زمان یکی از اتابکان فضلوئیه (اتابک تکله)، مغولان بر بختیاری و کوه‌های آن دست یافتند، اما این پیروزی دوام چندانی نداشت. از آغاز سلسله صفوی تاریخ بختیاری‌ها روشن‌تر است. در زمان صفویه بختیاری به ریاست شخصی به نام تاجمیر خان بختیاری از ایل چهارلنگ با فرمان شاه اسماعیل اول بر بختیاری حکومت می‎کرد. در همین زمان بختیاری‌ها به دو بخش هفت لنگ و چهارلنگ که در اصل یک تقسیم‌بندی مالیاتی است، تفکیک شدند. طوایف بختیاری و تعدادی از تیره‌ها در حیطه اقتدار محمد تقی‌خان‌چهارلنگ باقی ماندند. طوایف هفت‌لنگ نیز به ریاست دو دسته خوانین "دورکی" و "بختیاروند" از طوایف عمده هفت‌لنگ، گردن نهادند. از اواسط پادشاهی قاجار، حسینقلی خان (رییس طایفه دورکی) با شکست قطعی خوانین بختیاروند (بهداروند)، همه طوایف هفت لنگ را متحد ساخته و خود را "ایلخان" و برادرانش را "ایل بیگی" نامید و ریاست ایل هفت‌لنگ و اداره امور کل منطقه بختیاری را به عهده گرفت. ریاست این طایفه تا همین اواخر در بازماندگان این دودمان موروثی بود. بررسی‌های تاریخی ایران از اواخر دوره صفویه به بعد نشان می‌دهد که ایل بختیاری و در رأس آن خوانین بختیاری به دلیل برخورداری از شرایط ویژه جغرافیایی قلمرو ایلی، سازمان قبیله‌ایی و نظام ایلی منسجم که الزاماً اطاعت و فرمان‌برداری بی‌قید و شرط گروه‌های فرودست از رهبران و سرکردگان فرادست را در پی‌داشت، در بیش‌تر حوادث و وقایع تاریخی ایران حضوری موثر و فعال داشتند که برخی از نمونه‌های آن به شرح زیر اشاره می‌شود: سواران بختیاری از زبده تفنگ چیان نادرشاه بودند که با فتح قندهار، دروازه هند را به روی لشکریان نادر گشودند. علی مردان‌خان بختیاری با شکست افاغنه و بازسازی سلطنت انقراض یافته صفوی، خود نیز مدعی سلطنت شد. محمد تقی خان چهارلنگ علم طغیان بر علیه حکومت قاجار برافراشت و "قلعه تل" مقر خود را در منطقه مالمیر به عنوان مرکز حکومت بختیاری انتخاب کرد. در طول دوره حکومت سلسله‌های صفوی، افشار، زندیه و قاجار عمده‌ی قشون سلاطین سلسله‌های مزبور از بختیاری‌ها تشکیل می‌شد، به طوری که علی قلی‌خان سردار اسعد فرزند حسین قلی‌خان اشاره دارد همواره صد نفر از سواران بختیاری به ریاست چند تن از خان‌زادگان بختیاری حفظ نظم تهران، حتی نگهبانی از دربار قاجار را بر عهده داشتند. سران ایل بختیاری در زمان حکومت قاجار از قرب و منزلتی فراوان برخوردار بودند و برای خود تشکیلات و مقررات خاصی داشتند. حتی بعضی مواقع خان‌های ایل به عنوان عامل حکومتی تلقی می‌شدند. بختیاری‌ها در طول تاریخ همواره در مناسبات سیاسی ایران نقش مهم و تاثیرگذاری را ایفا کرده‌اند. منطقه چهارمحال و بختیاری در سال ۱۳۵۲ به عنوان یک استان مستقل درآمد و امروزه در برگیرنده شهرستان‌ها، شهرها و روستاهای متعددی است. نویسنده : اردشیر تاجمیری ; ساعت ٢:٢۱ ‎ق.ظ روز ٢۳ تیر ۱۳۸٩ تگ ها : نظرات ( 0) نادر وبختیاری بعد از اینکه نادر افشار بر اریکه تخت شاهی ایران رسید یکی از قدرت مند ترین اقوام ایران لرهای بختیاری بودند که در برابر هیچ شاهی از ایران سر فرود نمی آوردند انسجام قومی قوی و برخورداری از نیروهای جنگی شجاع ؛ موقعت جغرافیائی ممتاز نادر شاه را وا داشت که توجه ویژه ای به این قوم جلیل داشته باشد اول نزدیک به چهار هزار نفر از مردان جنگجوی بختیاری را وارد قشون خود کرد تا در لشکر کشیهای خود از آنها استفاده کند و در بختاری نمانند که برای وی درد سر ساز نباشند نادر شاه آهنگ فتح قندهار کرده بود که افغانها درهای شهر را به روی سپاه او بستند نادر شاه نتوانست وارد شهر شود آورده اند که مدت زیادی طول کشید ؛ نادر شاه دستور داد در حوالی قندهار لشکر گاه ساختند که در حال حاظر بنام شهر نادر آباد در کشور افغانستان است . گویند محاصره قندهار تا 18 ماه طول کشید بختیاریهای سپاه نادر از سستی لشکر نادر شاه به تنگ آمده خود جمع شده به مشورت پرداختند و هم قسم شدند که هر طوری شده باید دروازه های قندهار را بگشایند طبق برنامه های جنگی خود بختیاریها وارد قندهار شدند و دروازه های شهر را گشودند از سر و صداها نادر از خواب بیدار شد پرسید چه شده گفتند که بختیاریها قندهار را فتح کردند نادر شاه ازاینکه نیروهای خودش اول نتوانسته بودند وارد شهر شوند و بختیاریها این کار را کردند خود را تحقیر شده می دید اول بر بختیاریها غضب کرد که با پادرمیانی وزیر او و خواندن بیت شعری به این معنی که فتح را بختیاری نکرد بلکه قدرت و شوکت نادری کرد نادر شاه از سر تقسیر بختیاریها که بدون اجازه وی شهر را فتح کردند گذشت . اما پس از این فتح تعداد زیادی از بختیاریها در افغانستان ماندن که دلیل ماندن آنها نا مشخص است و دو احتمال دارد یکی به دلخواه ماندند که با توجه به خصوصیات اخلاقی و وطن پرستی و فامیل دوستی و طایفه گری بختیاریها دلخواه ماندن آنها بعید بنظر می رسد و احتمال دوم نادر شاه به اجبار از ترس قدرت آنها با دسیسه آنها را در افغانستان ساکن کرد . در حال حاظر تعداد زیادی از آنها با فامیلی بختیاری در افغانستان زندگی میکنند و جزء قوم هزاره ها قرار دارند. ×××××× در سال 1142هج 1729 – 1730 نادر شاه به حاکم بختیاری دستور داد تا حدود 200 خانوار بختیاری بانفوذ را به اصفهان کوچ دهد لذا بختیاریها زیر بار نرفتند و نادر شاه به تلافی تعداد هزار بختیاری را که در سپاه وی بودند اسب و تفنگشان را گرفت و روسای آنها را به جام در خراسان تبعید کرد و بجای 200 خانوار 400 خانوار را بجای تبعید در اصفهان به جام خراسان فرستاد. در سال 1145 هج 1732 – 1733 م نادر شاه احمد خان بختیاری را که از ملتزمین رکاب وی بود در جنگ هرات به حکومت بختیاری منسوب کرد احمدخان یکی از روسای یاغی بختیاری را گرفت و کشت این امر سبب شد تا بستگان وی به احمدخان هجوم بردند و اورا به قتل رساندند و به سمت گرمسیر ( خوزستان ) کوچ کردند نادر شاه جهت تنبیه آنها قشون فرستاد و پس از چندین روزی درگیری بختیاریها شکست خوردند و نادر نزدیک به 3000 هزار خانوار که بیشترشان هفت لنگ بودند به نواحی خراسان تبعید کرد اما در سال 1147 هج 1734 – 1735 بختیاریهای تبعید شده از رنج دوری سر به شورش در آورده و راهی بختیاری شدند . نادر شاه قشونی به فرماندهی بابا خان چاپشلو بیگلر بیگی لرستان به دفع آنها فرستاد پس از زد خوردی شدید بسیاری کشته و بقیه دستگیر و نادر دستور داد تا آنها به جام نزد دیگر بختیاریها فرستاده شوند . لشکر کشیهای نادر به بختیاری و تبعید دائم بختیاریها مخصوصا خانواده های سر شناس مردم این قوم را به ستوه آورده بود و بختیاریها مرتب بدنبال فرصت می گشتند تا عقده خود را از ظلم و جور نادر خالی کنند در سال 1148 هج 1735 – 1736 م فردی بنام علی مراد یا علی مرادی که احتمال می دهند از طایفه زلکی چهارلنگ بوده علم طغیان بر افراشته و طوایف زیادی به گرد او جمع شدند . نادر شاه سپاهی گران به دفع وی فرستاد اما پس از چندین مرحله درگیری سپاه نادر هر بار با شکست مواجه می گردید . پس از اینکه تمام حاکمان منسوبی نادر در اطراف بختیاری نتوانستند بر علی مراد و اطرافیانش فائق آیند خود نادر آهنگ بختیاری کرد در مرحله اول گروهی از نیروهای افغان و اکراد را به جنگ بختیاریها فرستاد که با شکست مجدد سپاه نادر توام شد خشم نادر با یورش همه جانبه به بختیاریها سبب شد تا تعداد زیادی از بختیاریها کشته و یا به اسارت نادر در آیند علی مراد با خانواده و تعداد اندکی نیرو به رشته کوه کور کنس ( کور ناس ) پناه برد سپاه نادر محل وی را یافتند پس از زد خورد اندکی او را گرفته و نزد نادر بردند نادر شاه دستور داد تا دست و پای اورا بریدند و هرد دو چشمش را از حدقه در آوردند و بختیاریهای اسیر را با وساطت فرماندهان بختیاری در سپاه نادر مورد عفو و به جام خراسان تبعید کد.بیشتر بختیاریهای تبعید شده در نواحی خراسان ازجمله نوخندان در گز ـ جام – گناباد – و…. می باشند و در دیگر استانها مانند سمنان – یزد – کرمان – زنجان – قم – تهران – فارس و ….تعداد زیادی بختیاری به اجبار ساکن شده اند. نویسنده : اردشیر تاجمیری ; ساعت ٧:٢٢ ‎ب.ظ روز ۱٩ تیر ۱۳۸٩ تگ ها : نظرات ( 1) علیمردان خان چهار لنگ علیمردان خان از مادری چون بی بی مریم ، معروف به سردار مریم بختیاری زاده شد. بی بی مریم دختر حسینقلی خان ایلخانی بختیاری و مادرش بی بی فاطمه دختر علیرضا خان کیانرسی بود . بی بی مریم در جنگ اول جهانی که بخشهایی از ایران اشغال و زیر نفوذ نیروهای استعمارگر روسی و انگلیسی قرار گرفته بود به طرفداری از نیروهای آلمان و عثمانی و علیه نیروهای اشغالگر روس و انگلیس قیام کرد . بقول پروفسور گارثویت: این پیرزن برجسته روحی سرکش و فکری مستقل داشت و در تعیین سیاست بختیاری به ویژه در جنگ جهانی اول نقش مهمی ایفا کرد.)) پدر علیمردان خان، علیقلی خان چهارلنگ بود که در جوانی در اثر توطئه ای فامیلی وفات یافت و کودکی خود را نزد دایی های خود علیقلی خان سردار اسعد و خسروخان سردار ظفر گذراند و به مکتب رفت تا اینکه در سال ۱۳۰۲بعد از مجزا شدن طوایف چهارلنگ از هفت لنگ به همراه برادر خود محمد علی خان به عنوان روسای این طایفه تعیین گردیدند . در سال ۱۳۰۰با تشکیل حزب (( ستاره بختیاری )) علاقه و گرایش شدیدی به این حزب پیدا کرد ... علیمردان خان در سال ۱۳۰۷جمعیتی به نام (( هیئت اجتماعیه بختیاری )) مرکب از ۱۲ نفر از سران و کلانتران بختیاری تشکیل داد . سپس در تنگ گزی و شوراب اجتماع کردند و راه جنوب به شمال بختیاری را با انفجار ( پل شالو ) بستند و آماده حمله به فریدن شدند که دولت با شتاب سردار فاتح و محمدتقی خان امیر جنگ را برای مذاکره نزد آنها فرستاد . در همین زمان طوایف زراسوند، بامدی، احمد خسروی ، دینارانی و بابادی به نهضت پیوستند و محمدرضا خان سردار فاتح و سردار اقبال هم عملا از نهضت پشتیبانی کردند. ولی مذاکرات خوانین بختیاری با علیمردان بی نتیجه ماند . در سال ۱۳۰۸ دهکرد و اکثر مناطق بختیاری به دست نیروهای هیئت اجتماعیه تصرف و یا به آنان پیوستند . دولت رضا شاه هراسان از این قیام تمام نیروهای خود در سراسر کشور را برای سرکوب به فرماندهی تیمسار شاه بختی بسیج و روانه منطقه کرد. در زمانی که هیئت اعزامی برای صلح با علیمردان خان و دیگر سران نهضت در روستای زرد و یا در حومه قهوه رخ ( قه فرخ ) مشغول مذاکره بودند از همه طرف بختیاری مورد تهاجم ارتش قرار گرفت . از جنوب ، لشگر اهواز به فرماندهی سرهنگ محتشمی ، از غرب لشگر خرم آباد به فرماندهی سرتیپ تاج بخشاز شمال سرهنگ بهادر بختیاری و تیمسار شاه بختی حمله را کامل کردند. منطقه سفید دشت که مدت ۲۰ روز یک تیپ ارتش در محاصره بختیاری ها بود، با جنگی خونین به تصرف دولت درآمد و نیروهای بختیاری عقب نشینی کردند. علیمردان خان و یارانش بعد از یک سال درگیری و جنگ پارتیزانی با وساطت بعضی از خوانین تسلیم و به تهران انتقال یافت ولی با امدنش به تهران توطئه برای مرگ او هم شروع شد . بعد از مدتی به همرام سردار فاتح و سردار اقبال و چند نفر دیگر دستگیر و به زندان قصر منتقل گردید و حماسه دوم حماسه ساز بختیاری آغاز گشت . حماسه اول او نبرد بر علیه دیکتاتوری و استعمار بود و حماسه دوم که عظیم تر از حماسه اول اوست مقاومت دلیرانه و بی باکانه او و مرگ شجاعانه و مظلومانه اش می باشد. مرگی که عین زندگی بود آن هم یک زندگی حماسی و قهرمانانه . علیمردان خان با مقاومت مردانه خود باعث تحسین معروفترین رجال سیاسی و زندانی گردید و در سپیده دم یکی از روزهای اسفندماه ۱۳۱۳ این راد مرد بختیاری را جلوی جوخه اعدام بردند. نویسنده نامدار ، بزرگ علوی اینطور می نویسد: علیمردان خان جامه ای زیبا بر تن کرده و سر و روی خود را آراسته و با گامهای بلند واستوار و قامتی رسا حلاج وار بدون اینکه ذره ای از ترس به دل راه دهد به قتلگاه نزدیک می شد. او رفت تا شهادت مظلومانه دیگری را بر صفحه جنایات رژیم دیکتاتوری رقم زند. هنگامی که از برابر جوخه اعدام می گذشت با جبینی باز و لبانی پر از خنده با آنها احوالپرسی کرد، وقتی یکی از دژخیمان می خواست چشم هایش را ببندد به آرامی دستمال را از دستش گرفت و گفت: پسرم!! بگذار تا این صحنه جالب و تماشایی را که قطعا مافوقان شما را خوشحال می کند من هم در آخرین لحظات حیاتم به چشم ببینم چرا که تا کنون من شیری را دست و پا بسته در مقابل مشتی شغال ندیده بودم. سید جعفر پیشه وری از قول یکی از زندانبانان که شاهد اعدام آن شیر بیشه بختیاری بود می نویسد : در آخرین لحظات که می خواستند اورا به جوخه دار ببندند ، با صدای رسایش فریاد برآورد زنده باد ایران و آزادی که با صفیر چند گلوله خاموش شد. لحظاتی بعد جسد بی جان مردی که دلی چون شیر و عزمی پولادین داشت، ودر میدانهای جنگ هیچ رزمنده ای پشت او را ندیده بود دَمَر به پای چوبه دار بر زمین در غلطید. که چه خوش تصویر می کند شاعر ، ذهن شیر علیمردان را در آخرین لحظات جان دادن:: دُدَر گل سی کُشتنُم پلان بریدن گَویلُم زداغ مو کمر بُریدن بــالـونـا بـالا هـوا بـالا تـنـیـده دِدُیَل محمدعلی پلا بریده علیمردان خان با مرگ خود مردی، دلیر، آزادگی، وطن دوستی و نفرت از دیکتاتوری و استبداد را شهادت داد و به قول روانشاد استاد مهراب امیری ، به موازات هر قطره خونی که از پیکر سردار رشید بختیاری بر روی زمین می چکید هزاران قطره اشک از چشمان مشتاقان و علاقه مندان او بر روی گونه های رنگ پریده شان می غلطید، مردان جامه دریدند و دیرکهای بهونها را پایین کشیدند، زنان موی سر بریدند، شعرا رثای او مرثیه ها سرودند و آهنگسازان ترانه شیرعلیمردان را ساختند. هنوز چوپانان در قله های منگشت، کلار، تاراز و زرده ( زردکوه ) اوازش را چنین می خوانند: مو لُرِ بَلیط خوروم هف سال چوپونُم گَر زَنیم وِ قِرقِره مو مشقِ ندونم معنی: من لری هستم که نان بلوط میخورم و هفت سال است که چوپان هستم اگر مرا به قرقره جوخه اعدام ببری مشقم را نمی دانم . شُمشیر علیمردون طلای بی غش زِ زمین بِرچ اِزَنه وِ آسمون تَش معنی: شمشیر علیمردان طلای خالص است و در زمین برق می زند و در آسمان آتش . بی عروس تو کِل بزن تا مو کُنُم جنگ شُمشیرُم وِ گِل زَنُم سی ایل چارلنگ معنی: ای عروس خانوم تو گریله (؟) بزن تا من جنگ کنم شمشیرم را به گل زنم برای ایل چهارلنگ. کُجه تیر کُجه سپاه کُجه فَراشُم رَه بدین دامُ دَدوم بیان سر لاشُم معنی: تیر و تنفگ و سپاهیان و خدمتگزارانم کجا رفتند، راه را برای مادر و خواهرم باز کنید تا خود را به جسدم برسانند. دشمنون زِ بعد مو چاره ندارِن گَویَلَ نیله سووار وِ هفت و چارِن معنی: دشمنان بعد از من چاره ای ندارند زیرا برادران نیله سوار ( اسب سوار ) ما چهارلنگ و هفت لنگ هستند. ( سپاه ما شامل هر دو شاخه بختیاری هم چهارلنگ و هم هفت لنگ هستند). چی کَلا پرپر کُنُم رُوم وِ تهرون اسمِ شاه نَه کور کُنُم، شاه علیمردون معنی: همانند کلاغ پرپر می زنم و می روم تا تهران ( پایتخت ) اسم شاه را کور می کنم ( از بین می برم ) و اسم شاه علیمردان را می نویسم. نویسنده : اردشیر تاجمیری ; ساعت ٦:٤٩ ‎ب.ظ روز ۱٩ تیر ۱۳۸٩ تگ ها : نظرات ( 0) علت چهارلنگ و هفت لنگ براساس سنتی که در ایل وجود داشته‌است، گردش حکومت به‌وسیله مالیات سرانه‌ای بوده‌است که از دامداران می‌گرفتند و اقتصادِ حکومت خان‌ها براساس همین مالیات بود. این مالیات بر اساس میزان تولید فرآورده‌های دامی به نوع مراتع و وسعت آن و شمار دام و شمار نفراتی که در ایل قدرت کارایی در امر تولید دام و پرورش آن را داشته‌اند، بستگی داشته‌است. همه بختیاری از لحاظ گرفتن مالیات به دو بخش تقسیم می‌شد: از یک بخش که دام زیادتر و مراتع بهتر داشته‌اند مالیات بیشتری دریافت می‌شد و از بخش دیگر مالیاتِ کمتر. واحد گرفتن مالیاتِ دامی در ایل، بر حسب مادیان تعیین می‌شد. برای هر راس مادیان، سالانه مقداری پول از ۱۰ ریال تا ۳۰ ریال به معیار آن زمان دریافت می‌کردند. جدول اخذ مالیات به شرح زیر بوده‌است: ۴راس گاو = یک راس مادیان = ۱۰ ریال مالیات ۴راس خر = یک راس مادیان = ۱۰ ریال مالیات ۱راس مادیان = یک راس مادیان = ۱۰ ریال مالیات چون یک راس مادیان برابر واحد گرفتن مالیات دامی به معنی چهارلنگ محسوب می‌شده، افراد این منطقه که مشمول پرداخت این نوع مالیات بودند به چهار لنگ معروف شدند. گروه دیگر که قدرت مالی بیشتر داشتند همین مقدار مالیات را به اندازه هفت لنگ مادیان می‌داده‌اند یعنی دوراس مادیان(هشت لنگ) منهای یک لنگه یعنی هفت لنگ مادیان می‌داده‌اند . روی این اصل مردم این منطقه به نام هفت لنگ معروف شدند. جدول زیر این طبقه بندی را نشان می‌دهد: ۷راس گاو = یک مادیان = ۱۰ ریال مالیات ۷راس خر = یک مادیان = ۱۰ ریال مالیات ۱راس مادیان + سه لنگ مادیان = ۷لنگ مادیان = ۱۰ ریال مالیات در مورد همین مالیات گرفتن، خان‌ها به دلایل سیاسی در خود ایل و نزدیکی و دوری طایفه‌ها به خان‌ها، بین طوایف فرق می‌گذاشتند و به بعضی‌ها امتیازاتی می‌دادند. گرفتن مالیات توسط کلانتران ایل انجام می‌گرفت و درعوض خود این کلانتران از پرداخت مالیات معاف بودند. تقسیمات درون-ایلی بختیاری به ترتیب به این صورت است: ایل، طایفه، تیره، تش، اولاد، مال و خانوار نویسنده : اردشیر تاجمیری ; ساعت ٢:٥۳ ‎ق.ظ روز ۱٩ تیر ۱۳۸٩ تگ ها : نویسنده : اردشیر تاجمیری ; ساعت ٤:۱۱ ‎ق.ظ روز ۱٧ تیر ۱۳۸٩ تگ ها : طوایف 4لنگ بختیاری چهار لنگ بختیاری چهار لنگ بختیاری مشتمل بر 5 طایفه بزرگ است 1- محمد صالح 2- کنرسی 3- موکویی 4- زلقی 5- ممی وند 1- محمود صالح به 8 تیره تقسیم می شود 1- اورش 2- مم جلالی 3- کاقلی 4- عادکار 5- ال داود 6- قلی 7- آردپنایی 8- ممزایی 8-1 ممزایی به 16 شعبه تقسیم می شود 1- خلیل 2 تساروند 3- دویروند – 4- فرخ وند 5- جمال وند 6- خون باوا 7- چهار بره 8- دریالایی 9- بدرقه 10- گورویی 11- موزرمینی 12- اورک 13- بادا 14- هارونی 15- گشول 16- دودنگه 2- کنرسی به 24 تیره تقسیم می شود 1- محمد جعفری 2- پاپا جعفری 3- عالی جعفری 4- غریب وند 5- هر کل 6- گشتیل 7- سندلی 8- ایش گشاس 9- گریجه 10- سیلان 11- جانکی گرمسیر 12- پوستین بکول 13- اسفرین 14- بوربورون 15- ورمحمید 16- استکی 17- عاشوروند 18- عالی وند 19- برون 20- تمبی 21- شیخ 22- سهونی 23- زنگنه 24- گل گیری 2-11 جانکی به شش شعبه تقسیم می شود 1- مکوند 2- زنگنه 3- کردزنگنه 4- بلواسی 5- آل خورشید 6- ممبینی 2-22 سهونی به شش شعبه می شود 1- باورساد 2- حموله 3- کهیش 4- مترک 5- سنگی 6- ساد 3- موکویی به 6 تیره تقسیم می شود 1- شیخ سعید 2- پیرگویی 3- خوی گویی 4- دیویسی 5- شیاس 6- مهدور 4- زلقی به چهار تیره تقسیم می شود 1- دوغ زنی 2- جاوند 3- میمون جایی 4- سادات احمدی 5- ممی وند به پنج تیره تقسیم می شود 1- بسحاق 2- پولاد وند 3- عبدال وند 4- حاجی وند 5- عیسی وند 5-1 بسحاق به 11 شعبه تقسیم می شود 1- بری 2- گرگیوند 3- جلیل وند 4- خانه قاید شهر وسوند 5- ملک محمودی 6- آدینه وند 7- شهر وسوند 8- خانه صلاتین 9- میزه وند 10 – اتابک 11- صوفی 5-2 پولادوند به 5 شعبه تقسیم می شود 1- هیودی 2- سالاروند 3- خانه جمالی 4- خانه قاید 5- گراوند 5-3 عبدال وند به 8 شعبه تقسیم می شود 1- گوشاردی 2- بیران وند 3- درویش 4- زرین چقایی 5- تونی 6- ماهرودی 7- ده قاضی 8- چکان 5-4 حاجی وند به چهار شعبه تقسیم می شود 1- غالبی 2- زیدقاید 3- هیل هیل 4- الیاسی 5-5 عیسی وند به هفت شعبه تقسیم می شود 1- خانه قاید 2- گیرویی 3- ورکی 4- زیبایی 5- اواوی 6- گورویی 7- جعفر وند نویسنده : اردشیر تاجمیری ; ساعت ٢:۳۳ ‎ق.ظ روز ۱٧ تیر ۱۳۸٩ تگ ها :
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : علیرضا شمس
تاریخ :
سخت آشفته و غمگین بودم… به خودم می گفتم: بچه ها تنبل و بد اخلاقند دست کم میگیرند درس ومشق خود را… باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم و نخندم اصلا تا بترسند از من و حسابی ببرند… خط کشی آوردم، درهوا چرخاندم… چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید ! اولی کامل بود، دومی بدخط بود بر سرش داد زدم… سومی می لرزید… خوب، گیر آوردم !!! صید در دام افتاد و به چنگ آمد زود… دفتر مشق حسن گم شده بود این طرف، آنطرف، نیمکتش را می گشت تو کجایی بچه؟؟؟ بله آقا، اینجا همچنان می لرزید… ” پاک تنبل شده ای بچه بد ” ” به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند” ” ما نوشتیم آقا ” بازکن دستت را… خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم او تقلا می کرد چون نگاهش کردم ناله سختی کرد… گوشه ی صورت او قرمز شد هق هقی کردو سپس ساکت شد… همچنان می گریید… مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد زیر یک میز،کنار دیوار، دفتری پیدا کرد …… گفت : آقا ایناهاش، دفتر مشق حسن چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود غرق در شرم و خجالت گشتم جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود سرخی گونه او، به کبودی گروید ….. صبح فردا دیدم که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر سوی من می آیند… خجل و دل نگران، منتظر ماندم من تا که حرفی بزنند شکوه ای یا گله ای، یا که دعوا شاید سخت در اندیشه ی آنان بودم پدرش بعدِ سلام، گفت : لطفی بکنید، و حسن را بسپارید به ما ” گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟ گفت : این خنگ خدا وقتی از مدرسه برمی گشته به زمین افتاده بچه ی سر به هوا، یا که دعوا کرده قصه ای ساخته است زیر ابرو وکنارچشمش، متورم شده است درد سختی دارد، می بریمش دکتر با اجازه آقا ……. چشمم افتاد به چشم کودک… غرق اندوه و تاثرگشتم منِ شرمنده معلم بودم لیک آن کودک خرد وکوچک این چنین درس بزرگی می داد بی کتاب ودفتر …. من چه کوچک بودم او چه اندازه بزرگ به پدر نیز نگفت آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم من از آن روز معلم شده ام …. او به من یاد بداد درس زیبایی را… که به هنگامه ی خشم نه به دل تصمیمی نه به لب دستوری نه کنم تنبیهی *** یا چرا اصلا من عصبانی باشم با محبت شاید، گرهی بگشایم با خشونت هرگز… با خشونت هرگز… با خشونت هرگز…
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : علیرضا شمس
تاریخ :
سخت آشفته و غمگین بودم… به خودم می گفتم: بچه ها تنبل و بد اخلاقند دست کم میگیرند درس ومشق خود را… باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم و نخندم اصلا تا بترسند از من و حسابی ببرند… خط کشی آوردم، درهوا چرخاندم… چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید ! اولی کامل بود، دومی بدخط بود بر سرش داد زدم… سومی می لرزید… خوب، گیر آوردم !!! صید در دام افتاد و به چنگ آمد زود… دفتر مشق حسن گم شده بود این طرف، آنطرف، نیمکتش را می گشت تو کجایی بچه؟؟؟ بله آقا، اینجا همچنان می لرزید… ” پاک تنبل شده ای بچه بد ” ” به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند” ” ما نوشتیم آقا ” بازکن دستت را… خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم او تقلا می کرد چون نگاهش کردم ناله سختی کرد… گوشه ی صورت او قرمز شد هق هقی کردو سپس ساکت شد… همچنان می گریید… مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد زیر یک میز،کنار دیوار، دفتری پیدا کرد …… گفت : آقا ایناهاش، دفتر مشق حسن چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود غرق در شرم و خجالت گشتم جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود سرخی گونه او، به کبودی گروید ….. صبح فردا دیدم که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر سوی من می آیند… خجل و دل نگران، منتظر ماندم من تا که حرفی بزنند شکوه ای یا گله ای، یا که دعوا شاید سخت در اندیشه ی آنان بودم پدرش بعدِ سلام، گفت : لطفی بکنید، و حسن را بسپارید به ما ” گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟ گفت : این خنگ خدا وقتی از مدرسه برمی گشته به زمین افتاده بچه ی سر به هوا، یا که دعوا کرده قصه ای ساخته است زیر ابرو وکنارچشمش، متورم شده است درد سختی دارد، می بریمش دکتر با اجازه آقا ……. چشمم افتاد به چشم کودک… غرق اندوه و تاثرگشتم منِ شرمنده معلم بودم لیک آن کودک خرد وکوچک این چنین درس بزرگی می داد بی کتاب ودفتر …. من چه کوچک بودم او چه اندازه بزرگ به پدر نیز نگفت آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم من از آن روز معلم شده ام …. او به من یاد بداد درس زیبایی را… که به هنگامه ی خشم نه به دل تصمیمی نه به لب دستوری نه کنم تنبیهی *** یا چرا اصلا من عصبانی باشم با محبت شاید، گرهی بگشایم با خشونت هرگز… با خشونت هرگز… با خشونت هرگز…
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا شمس
تاریخ :
باسمه تعالی _ _ _ _ با استعانت از خداوند بزرگ و صلوات برحضرت محمد و آل محمد (ص) و با احترام ، اولین همایش شوراهای دانش آموزی منطقه باغبادران در آذرماه 93 در سالن اجتماعات اداره آموزش و پرورش منطقه باغبادران تشکیل گردید. خلاصه ای از برنامه ها و مذاکرات این همایش بشرح ذیل می باشد. *دانش آموزانی برای شرکت در انتخابات مشاور ین ریاست و مسئولین اداره آموزش و پرورش اعلام آمادگی کردند که دراین همایش ضمن معرفی خودشان پیشنهادات و انتقادات و راهکارهای خوبی را در جلسات مطرح کردند که خلاصه ی این مذاکرات بشرح ذیل می باشد. *شوراهای دانش آموزی با همکاری انجمن قرآن و عترت و نماز در دفاتر مدارس جلساتی را تشکیل داده بودند و نتایج این جلسات برگزاری مراسمات مذهبی با شکوه از جمله در ماه محرم بود که عزاداریها بهمراه نذورات بوده که انجمن قرآن و عترت و نماز آموزشگاه متولی آن بودند یا در برخی از مدارس معلمین و دانش آموزان هزینه های مراسمات را متقبل شده اند . * در برخی از مدارس علاوه برشرکت معلمان و دانش اموزان د رنماز جماعت چند نفر از اولیاء دانش آموزان به نوبت در نماز جماعت شرکت می کنند. برخی از شوراها هم گلایه مند بودند که نماز جماعت در مدارسشان علیرغم دستورالعمل بصورت کلاسی یا آخر وقت اقامه می گردد و اکثر دانش آموزان از خواندن نماز اول وقت در مدرسه شان سخن گفتند و تعریف می کردند که پخش اذان، وضو گرفتن و نماز جماعت دراول وقت می باشد و در جهت هرچه باشکوه تر برگزار نمودن نماز جماعت و جذاب شدن نماز خانه کمک می کنند . *دانش آموزان از برنامه های خوبی که در مراسمات میلادو شهادت ائمه اطهارو مراسمات ملی و مذهبی در مدارس داشتند در جمع مطرح نمودندو اجرای این برنامه های ارزشمند را مدیون مدیر و معلمان خود می دانستند مطابق گفته شوراهای دانش آموزی طرح تلاوت قرآن در مدارس دخترانه بهتر از مدارس پسرانه اجرا می شود و نتیجه ی طرح تلاوت و محافل و برنامه های متنوع قرآنی در مدارس این است که اکثر دختران برخواندن قرآن کریم بیشتر از پسران تسلط دارند. *مدیران برخی از مدارس با همکاری شورا های دانش آموزی جهت اُنس دانش آموزان با مساجد آنها را در مراسمات مساجد بصورت جمعی شرکت می دهند و مدارسی که نزدیک مساجد هستند نماز ظهر و عصر را در مسجد اقامه می کنند که کار بسیار پسندیده و ارزشمندی است . *شوراهای دانش آموزی در همه افزایی های مثبت مانند حجاب دانش آموزان و درس خواندن و شیوه های صحیح مطالعه تأثیر بسیار خوبی داشته اند ومدیران از این بازوهای توانمند بخوبی استفاده کرده اند * جلساتی راکه شوراهای دانش آموزی با حضور دبیران و یا انجمن اولیاء و مربیان و انجمن قرآن ، نماز و عترت تشکیل داده اند ثمرات بسیار خوبی درپی داشته است . * کمیته های ( انجمن های شوراهای دانش آموزی مطابق چارت اول دفترشورای دانش آموزی تشکیل شده و تمامی دانش آموزان آموزشگاه به عضویت کمیته ها یا انجمن ها در آمده اند و در برخی از مدارس این چارت ر ا بصورت بنر در آورده اند . ضمناً شورای دانش آموزی چند آموزشگاه هم اظهار داشتند که بعلت عدم همکاری مدیرو مربی پرورشی هنوز کمیته ها شکل نگرفته است و از این موضوع ناراحت بودند. *برخی از شوراهای دانش آموزی مدارس بهمراه خبر نگار پانا در این جلسات حضور داشتند که قبل از تشکیل جلسات با رئیس اداره و برخی از کارشناسان اداره مصاحبه نمودند و از همایش نیز گزارش همراه با عکس تهیه کردند . * برخی از شوراهای دانش آموزی با همکاری وبوسیله ی دعوتنامه از سوی مدیر محترم آموزشگاه از مسئولین بخشدار – شهردار – دهیار ، امام جمعه شهر – نیروهای انتظامی – بسیج حوزه شهید فهمیده و سایر مسئولین دعوت کرده بودند و آنها نیز در مدارسشان حضور و از برنامه های خوب آنها، دانش آموزان بهره مند شده اند. * برخی از شوراهای دانش آموزی اعلام آمادگی خود را جهت سخنرانی در مراسمات صبحگاه مدارس دیگر اعلام کردند و مقررگردید مدیران مدارس در این زمینه باسایر مدیران هماهنگی و از شوراهای مدارس دیگر در مراسمات صبحگاه استفاده کنند تا علاوه بر تبادل تجربیات تنوع دربرنامه های مدارس ایجاد شود . * شورای دانش آموزی از اجرای طرح« یک روز برای فردا»سخن گفتند که در اجرای این طرح یک روز مدرسه در اختیار شورای دانش آموزی قرار می گیرد و مدیر و دبیر ان نظارت خواهند کرد. *شوراهای دانش آموزی تقاضاداشتند که از بروشورها و نشریه های داخلی هر آموزشگاه اسکن گردد و از طریق اتوماسیون به سایر مدارس به تفکیک جنسیت ارسال یا سایت ویژه شورای دانش آموزی به سایر مدارس معرفی تا تبادل تجربیات بین مدارس ایجاد شود. * شوراهای دانش آموزی از اردو نبردن دانش آموزان برخی از مدارس اعتراض داشتند و تقاضا دارند اردوها افزایش یابد و حداقل یک گردش و دیدار از شهرها و روستاهای منطقه داشته باشند . * در پایان هر همایش انتخابات برگزار گردید و از بین شوراهای دانش آموزی منطقه برادران و خواهران ذیل بعنوان مشاورین ریاست محترم اداره آموزش و پرورش انتخاب و معرفی شدند. 1- دانش آموز محسن ابراهیمی از هنرستان کاظمی 1- = عادل جعفریان دبیرستان باقرالعلوم (ع) 2- = سجاد نجفی دبیرستان خوارزمی 3- = محمد فرهمند از دبیرستان نمونه دولتی فضیلی 4- = ابوالفضل یزدانی از = مسیح صفایی 5- = حبیب هاشمی از = محمودیه 6- = رضا یعقوبی از = امیر راستین 7- = رسول محمدی از = ابن سینا 1- = نگار ترکی از = ستارگان 2- = مریم محمدی از = پیام برنجگان 3 - = غزاله موسوی از = سمیه هاردنگ 4 - = سمیرا نقدی از = حاج علی جامی 5 = زهرا لطفی ا ز = فرزانگان 6- = مهسا حسن زاده از = هجرت 7 = زکیه صالحی = نرجس و ستایش 8 = آرزو یاری هنرستان بهار باسمه تعالی _ _ _ _ با استعانت از خداوند بزرگ و صلوات برحضرت محمد و آل محمد (ص) و با احترام ، اولین همایش شوراهای دانش آموزی منطقه باغبادران در آذرماه 93 در سالن اجتماعات اداره آموزش و پرورش منطقه باغبادران تشکیل گردید. خلاصه ای از برنامه ها و مذاکرات این همایش بشرح ذیل می باشد. *دانش آموزانی برای شرکت در انتخابات مشاور ین ریاست و مسئولین اداره آموزش و پرورش اعلام آمادگی کردند که دراین همایش ضمن معرفی خودشان پیشنهادات و انتقادات و راهکارهای خوبی را در جلسات مطرح کردند که خلاصه ی این مذاکرات بشرح ذیل می باشد. *شوراهای دانش آموزی با همکاری انجمن قرآن و عترت و نماز در دفاتر مدارس جلساتی را تشکیل داده بودند و نتایج این جلسات برگزاری مراسمات مذهبی با شکوه از جمله در ماه محرم بود که عزاداریها بهمراه نذورات بوده که انجمن قرآن و عترت و نماز آموزشگاه متولی آن بودند یا در برخی از مدارس معلمین و دانش آموزان هزینه های مراسمات را متقبل شده اند . * در برخی از مدارس علاوه برشرکت معلمان و دانش اموزان د رنماز جماعت چند نفر از اولیاء دانش آموزان به نوبت در نماز جماعت شرکت می کنند. برخی از شوراها هم گلایه مند بودند که نماز جماعت در مدارسشان علیرغم دستورالعمل بصورت کلاسی یا آخر وقت اقامه می گردد و اکثر دانش آموزان از خواندن نماز اول وقت در مدرسه شان سخن گفتند و تعریف می کردند که پخش اذان، وضو گرفتن و نماز جماعت دراول وقت می باشد و در جهت هرچه باشکوه تر برگزار نمودن نماز جماعت و جذاب شدن نماز خانه کمک می کنند . *دانش آموزان از برنامه های خوبی که در مراسمات میلادو شهادت ائمه اطهارو مراسمات ملی و مذهبی در مدارس داشتند در جمع مطرح نمودندو اجرای این برنامه های ارزشمند را مدیون مدیر و معلمان خود می دانستند مطابق گفته شوراهای دانش آموزی طرح تلاوت قرآن در مدارس دخترانه بهتر از مدارس پسرانه اجرا می شود و نتیجه ی طرح تلاوت و محافل و برنامه های متنوع قرآنی در مدارس این است که اکثر دختران برخواندن قرآن کریم بیشتر از پسران تسلط دارند. *مدیران برخی از مدارس با همکاری شورا های دانش آموزی جهت اُنس دانش آموزان با مساجد آنها را در مراسمات مساجد بصورت جمعی شرکت می دهند و مدارسی که نزدیک مساجد هستند نماز ظهر و عصر را در مسجد اقامه می کنند که کار بسیار پسندیده و ارزشمندی است . *شوراهای دانش آموزی در همه افزایی های مثبت مانند حجاب دانش آموزان و درس خواندن و شیوه های صحیح مطالعه تأثیر بسیار خوبی داشته اند ومدیران از این بازوهای توانمند بخوبی استفاده کرده اند * جلساتی راکه شوراهای دانش آموزی با حضور دبیران و یا انجمن اولیاء و مربیان و انجمن قرآن ، نماز و عترت تشکیل داده اند ثمرات بسیار خوبی درپی داشته است . * کمیته های ( انجمن های شوراهای دانش آموزی مطابق چارت اول دفترشورای دانش آموزی تشکیل شده و تمامی دانش آموزان آموزشگاه به عضویت کمیته ها یا انجمن ها در آمده اند و در برخی از مدارس این چارت ر ا بصورت بنر در آورده اند . ضمناً شورای دانش آموزی چند آموزشگاه هم اظهار داشتند که بعلت عدم همکاری مدیرو مربی پرورشی هنوز کمیته ها شکل نگرفته است و از این موضوع ناراحت بودند. *برخی از شوراهای دانش آموزی مدارس بهمراه خبر نگار پانا در این جلسات حضور داشتند که قبل از تشکیل جلسات با رئیس اداره و برخی از کارشناسان اداره مصاحبه نمودند و از همایش نیز گزارش همراه با عکس تهیه کردند . * برخی از شوراهای دانش آموزی با همکاری وبوسیله ی دعوتنامه از سوی مدیر محترم آموزشگاه از مسئولین بخشدار – شهردار – دهیار ، امام جمعه شهر – نیروهای انتظامی – بسیج حوزه شهید فهمیده و سایر مسئولین دعوت کرده بودند و آنها نیز در مدارسشان حضور و از برنامه های خوب آنها، دانش آموزان بهره مند شده اند. * برخی از شوراهای دانش آموزی اعلام آمادگی خود را جهت سخنرانی در مراسمات صبحگاه مدارس دیگر اعلام کردند و مقررگردید مدیران مدارس در این زمینه باسایر مدیران هماهنگی و از شوراهای مدارس دیگر در مراسمات صبحگاه استفاده کنند تا علاوه بر تبادل تجربیات تنوع دربرنامه های مدارس ایجاد شود . * شورای دانش آموزی از اجرای طرح« یک روز برای فردا»سخن گفتند که در اجرای این طرح یک روز مدرسه در اختیار شورای دانش آموزی قرار می گیرد و مدیر و دبیر ان نظارت خواهند کرد. *شوراهای دانش آموزی تقاضاداشتند که از بروشورها و نشریه های داخلی هر آموزشگاه اسکن گردد و از طریق اتوماسیون به سایر مدارس به تفکیک جنسیت ارسال یا سایت ویژه شورای دانش آموزی به سایر مدارس معرفی تا تبادل تجربیات بین مدارس ایجاد شود. * شوراهای دانش آموزی از اردو نبردن دانش آموزان برخی از مدارس اعتراض داشتند و تقاضا دارند اردوها افزایش یابد و حداقل یک گردش و دیدار از شهرها و روستاهای منطقه داشته باشند . * در پایان هر همایش انتخابات برگزار گردید و از بین شوراهای دانش آموزی منطقه برادران و خواهران ذیل بعنوان مشاورین ریاست محترم اداره آموزش و پرورش انتخاب و معرفی شدند. 1- دانش آموز محسن ابراهیمی از هنرستان کاظمی 1- = عادل جعفریان دبیرستان باقرالعلوم (ع) 2- = سجاد نجفی دبیرستان خوارزمی 3- = محمد فرهمند از دبیرستان نمونه دولتی فضیلی 4- = ابوالفضل یزدانی از = مسیح صفایی 5- = حبیب هاشمی از = محمودیه 6- = رضا یعقوبی از = امیر راستین 7- = رسول محمدی از = ابن سینا 1- = نگار ترکی از = ستارگان 2- = مریم محمدی از = پیام برنجگان 3 - = غزاله موسوی از = سمیه هاردنگ 4 - = سمیرا نقدی از = حاج علی جامی 5 = زهرا لطفی ا ز = فرزانگان 6- = مهسا حسن زاده از = هجرت 7 = زکیه صالحی = نرجس و ستایش 8 = آرزو یاری هنرستان بهار
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا شمس
تاریخ :
«مثبت اندیشی درآیات قرآن» مثبت اندیشی همان مثبت درمانی است و این معجزه قرآن است که فرمود: وَ اَمّا بِنعمَه رَبِّکَ فَحَدِّث! تلقین مثبت مهمترین چیزی است که روانشناسان در درمان انسان از آن کمک میگیرند. شما آنگاه که با شخصی روبرو شوید و به او بگویید که حالش بسیار خوب است، این تلقین ناخودآگاه او را تحت تاثیر قرار میدهد و نوعی لذت و حرارت در وجودش میدواند و در نتیجه قوای جسمی او به بهترین وجهی وظیفه خود را دنبال می کند. همانگونه که تلقین تیره بختی و توضیح و بسط شوربختیها که همان منفی بافی است می تواند تا حد ایجاد سرطان پیش برود! از کشفیاتی که درباره خوشبین بودن و مثبت اندیشی در علم پزشکی به دست آمده این است که کلسترول (نوعی چربی) ماده ای سمی است و در بدن به وجود می آید و در شریانها رسوب میکند و در نتیجه امراض فراوانی از قبیل انسداد شرایین و نارسایی قلب و ناراحتیهای سینه و سکته قلبی به وجود می آورد که علت آن اغلب کارهای مداوم فکری و کوششهای مریض گونه و تکرار تصور منظره های مصیبتهایی است که برای انسان پیش آمده است. پزشکان، بیمارانی را که به کلسترول بالا مبتلا هستند توصیه می کنند که بکوشند تا در خود شادی و سرور بیافرینند و جالب اینکه گفته اند بهترین راه پیشگیری از ابتلا به آن، خوشبینی و خوشرویی و یادآوری نعمتهای موجود و حالات مطلوب است. کسی که تصمیم گرفت آیه فوق را شیوه خود بگیرد، دیگر از کمبودها شکوه نمی کند و اگر عضوی بیمار شد بر سلامت باقی اعضا شاکر می شود. هرگاه نیمی از لیوان آرزوهایش پر باشد بر آن سپاسگزار خواهد بود و مانند بدبینها، بر نیمه خالی آن زانوی غم در بغل نخواهد گرفت و اشک حسرت از دیده نخواهد ریخت و انگشت حسرت به دندان نخواهد گزید؛ البته انسان مثبت اندیش از یاد نعمتها غرور و خودبرتری را منظور نمی دارد که آن نیز خود مرض دیگری است، بلکه او در هر حالتی باشد شاکر است و به نزد مردم شکوه کاستی ها نمی برد و آثار نعمت و رفاه را در خود و خانواده اش ظاهر می سازد و با انفاق به دیگران، به ویژه محرومان، شادی خود را به آنها نیز منتقل می کند و چند برابر آن شادی به خود او برمی گردد. دکتر والترمور می گوید: روزی دانشمندی در سخنرانی خود دستور داد روی تخته سیاهی کاغذ سفید بزرگی نصب شود و سپس خود وی نقطه کوچکی در وسط آن ترسیم کرد. آنگاه رو به حاضران سوال کرد شما روی تخته سیاه چه می بینید؟ اکثر آنها پاسخ دادند ما نقطه سیاهی می بینیم. آن دانشمند گفت: چطور شد که شما کاغذ سپید بزرگی را که یک سوم تخته سیاه را فرا گرفته نادیده گرفتید و فقط نقطه سیاه کوچک نظر شما را جلب کرد؟ وی افزود این راه دعوت به سلامت و سعادت و خوشی است. سپیدیها را باید دید و سیاهیها را ندید. این عمق کلام قرآن است که فرمود: وَ اَمّا بنعمه ربک فحدث. جالب اینکه دکتر سرهنینگ اوجیلفی جراح انگلیسی میگوید: احساس سعادت و مثبت اندیشی ممکن است امراض را بدون درمان شفا بخشد. این طبیب 44 سال مداوم به کار معالجه سرطان مشغول بوده که نتیجه تجارب خود را چنین بیان می کند: شخص مثبت اندیش دچار سرطان نمی شود. او می گوید: در مغز انسان مرکز معینی وجود دارد که رشد سلول های بدن را با ترشح نوعی هورمون در خون، به طور دقیق کنترل می کند و از این مرکز فرماندهی به سایر سلول های بدن رهنمودهای لازم داده می شود و ثابت شده که این رهنمودها تا هنگامی به آگاهی و دقت انجام می گیرد که ذهن از آرامش کامل برخوردار باشد، ولی اگر ذهن فرسوده و خسته باشد دستورهای این مرکز به سلولهای جسم، مضطربانه و ناهماهنگ ابلاغ می شود و در نتیجه انقسام و تکاثر غیرطبیعی سلولها را موجب می گردد و زمینه پیدایش سرطان مساعد می شود. قابل توجه اینکه این سوره مبارکه همه اش درباره همین مثبت اندیشی ها و برشماری نعمت هایی است که به انسان رسیده است. آنجا که فرمود: ای محمد! خدا تو را دوست دارد؛ آینده تو بهتر از حال است؛ خدا آن قدر به تو نعمت خواهد داد که خشنود شوی؛ به یادآور که یتیمی بودی پناهت داد، نمیدانستی و تو را آگاه نمود، و نیازمند بودی تو را غنی کرد، پس تو نیز این نعمتها و شادیها را به دیگران منتقل کن و از این راه وجود نعمت هایت را حدیث کن.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا شمس
تاریخ :